آرشیو برچسب: عاکف کرمانی

گرم آغوش تو…

عشق روز ازلم بودی و من بودم و تو قصه ی مستدلم بودی و من بودم وتو نام پر معنی تو وردِ زبانم شد و هی شعر و ضرب‌المثلم بودی و من بودم و ‌تو می‌شدم از اثر قافیه‌ی چشم تو مست بیت‌های غزلم بودی و من بودم و تو نیش داغیِّ‌ لبت معجزه می‌کرد عزیز! شهد نابِ عسلم بودی ...

ادامه مطلب »

یادداشتی برای سردار سلیمانی:

امروز عصر با جمعی از برو بچه های مذهبی در بیت الزهرای شهر کرمان در مراسم دیدار مداحان و شاعران آیینی با سردارسلیمانی  حضور داشتم. …از حقیقت نباید گذشت دفاع جانانه، دلیری، وطن دوستی و رشادت های قاسم سلیمانی شایسته تقدیر و ارج نهادن است گاهی با خیلی‌ از اندیشه ها همراه نیستم چراکه بطور طبیعی اختلاف نظر در هر ...

ادامه مطلب »

«سمنوی مادرجون با طعم غیرت»

با یکی دونفر از دوستان نشریه ذوالفقار کرمان، در حوالی بلوار جمهوری کرمان بنا به دلایل خبرنگاری، پرسه می زدیم، کمی که از چهارراه امیرکبیر بالاتر آمدیم، سه چرخه ای-که بانویی مشکی پوش و محجبه بر آن سوار بود- با سبدی پر از ظرف های سمنو، در عقب سه چرخه چشممان را خیره کرد. ابتدا رد شدیم ولی کمی جلوتر ...

ادامه مطلب »

اف بر این آتش

سروده‌ای مشترک از چند شاعر جوان کشور تقدیم به آتش‌نشانان قهرمان ساختمان پلاسکو:   زیر آواری و من در زیر آوار غمت دل پریشان مانده ام از سرنوشت مبهمت   چون خلیل آتش به جانت سرد می شد کاش تا من نبودم اینچنین در گیر و دار ماتمت   ابرهاي بغض من بي وقفه باران ميشود اشكهاي من نخواهد بود ...

ادامه مطلب »

کاش دی ماه نبود…

بوسه بخشیدی و مست از می نابم کردی شب شد و در وسط حادثه خوابم کردی کاش دی ماه نبود و تو‌نبودی؛ آتش! آنقدر داغ شدی، خانه خرابم کردی تف زده ظرف وجودم بخداوندیِ عشق غوره بودم تو رسیدی و شرابم کردی بی محابا به دلِ فاجعه افتادم؛ باز به گمانم که تو دیوانه حسابم کردی شهر انباشته از دود ...

ادامه مطلب »

شب تلخ امیرکبیر

بنام خدا انالله و انااليه راجعون … سرمای خشک دی ماه، آنچنان غضب‌آلود، شهر را احاطه کرده که فاق قلم هم توان یاری دستان شاعر را ندارد. سرد است و بی‌باران و سردیم و بی انسان. …حالا در شب تلخ امیرکبیر و شب تلخ هاشمی وقتی می‌بینم هنوز هم بعد از مرگ یک انسان یک عده در جکستان توهم‌های خود ...

ادامه مطلب »

بگذارید بخوابیم به گورستان ها…

به نظر می رسد دوران ارتباط های فراگیر کنونی، در حال نقاشی تصویر جهانی خالی از اخلاق انسانیست. روزگاری، اهالی “قلم” و “هنر” وجدان بیدار این جامعه بودند. و گاهی سعی داشتند با نشان دادن سیاهی و سپیدی، روح افراد جامعه را به تکاپو وا دارند. امروز روح بیدار و وجدان بزرگ جامعه کجاست و در چه جایگاهی قرار گرفته ...

ادامه مطلب »

زخمی حادثه…

چهره‌ها حاکی از این بود که غمگین بودند عده‌ای آمده بودند و چه مسکین بودند زیر لب‌ها، شبحِ فقرِ دعا تاول داشت دست‌ها منتظرِ ساعت آمین بودند خواب، انباشته از حسرتِ گورستان بود مردگان، در شرفِ لحظه‌ی تلقین بودند رفته بودم به تماشای قصاصِ و دیدم سیلِ گردن‌شکنان زیرِ تبرزین بودند مردها ظاهرشان مرد و چه دردآور بود، بانوانی که ...

ادامه مطلب »

اسکرین شات های قلّابی…

خسته ام از مکاتبِ تشویش خسته از شعرِ بی صدا، بی تو از مدل های “موج نو” در شعر از تمامیِ واژه ها، بی تو استیکرهای بوسه می رقصد در فضای مجازیِ یک شهر همه دور از حقیقتی مبهم همه درگیر بازی یک شهر خسته ام از قسم، که می ریزد روی دل، در نشیبِ اشکی سرد اسکرین شات های ...

ادامه مطلب »
bigtheme