زخمی حادثه…

چهره‌ها حاکی از این بود که غمگین بودند
عده‌ای آمده بودند و چه مسکین بودند

زیر لب‌ها، شبحِ فقرِ دعا تاول داشت
دست‌ها منتظرِ ساعت آمین بودند

خواب، انباشته از حسرتِ گورستان بود
مردگان، در شرفِ لحظه‌ی تلقین بودند

رفته بودم به تماشای قصاصِ و دیدم
سیلِ گردن‌شکنان زیرِ تبرزین بودند

مردها ظاهرشان مرد و چه دردآور بود،
بانوانی که پر از لذّت تمکین بودند

شاعری داشت مرا زیرِ غزل له می‌کرد
واژه ‌ها روی تن قافیه سنگین بودند

«حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند»
شعرهایم پر از آرایه ی تضمین بودند

زخمیِ حادثه بودم که نمک آوردند…
…خودمانیم رفیقان همه بی دین بودند

عاکف

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...