کاش دی ماه نبود…

بوسه بخشیدی و مست از می نابم کردی
شب شد و در وسط حادثه خوابم کردی

کاش دی ماه نبود و تو‌نبودی؛ آتش!
آنقدر داغ شدی، خانه خرابم کردی

تف زده ظرف وجودم بخداوندیِ عشق
غوره بودم تو رسیدی و شرابم کردی

بی محابا به دلِ فاجعه افتادم؛ باز
به گمانم که تو دیوانه حسابم کردی

شهر انباشته از دود و دم و تاریکی…
و در این معرکه آواره خطابم کردی

بی گناه آمده بودم به هوایت امشب
زیر آوارِ خودت سخت عقابم کردی

گفتم از حال بِد شهر نگویم، اما
باز هم ای قلم خسته! مجابم کردی

محمدعلی عربنژاد_عاکف

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...