۱۳ بهمن هر سال نام بلند ارفع کرمانی را در ذهن و قلب بسیاری از ارادتمندان به غزل و عشق، تازه می سازد و حالا با یک هفته تاخیر و تقصیر در خیابان ارفع کمی قلم فرسایی می کنیم و از او ...
ادامه مطلب »«سمنوی مادرجون با طعم غیرت»
با یکی دونفر از دوستان نشریه ذوالفقار کرمان، در حوالی بلوار جمهوری کرمان بنا به دلایل خبرنگاری، پرسه می زدیم، کمی که از چهارراه امیرکبیر بالاتر آمدیم، سه چرخه ای-که بانویی مشکی پوش و محجبه بر آن سوار بود- با سبدی پر ...
ادامه مطلب »اف بر این آتش
سرودهای مشترک از چند شاعر جوان کشور تقدیم به آتشنشانان قهرمان ساختمان پلاسکو: زیر آواری و من در زیر آوار غمت دل پریشان مانده ام از سرنوشت مبهمت چون خلیل آتش به جانت سرد می شد کاش تا من نبودم ...
ادامه مطلب »کاش دی ماه نبود…
بوسه بخشیدی و مست از می نابم کردی شب شد و در وسط حادثه خوابم کردی کاش دی ماه نبود و تونبودی؛ آتش! آنقدر داغ شدی، خانه خرابم کردی تف زده ظرف وجودم بخداوندیِ عشق غوره بودم تو رسیدی و شرابم کردی ...
ادامه مطلب »شب تلخ امیرکبیر
بنام خدا انالله و انااليه راجعون … سرمای خشک دی ماه، آنچنان غضبآلود، شهر را احاطه کرده که فاق قلم هم توان یاری دستان شاعر را ندارد. سرد است و بیباران و سردیم و بی انسان. …حالا در شب تلخ امیرکبیر و ...
ادامه مطلب »بگذارید بخوابیم به گورستان ها…
به نظر می رسد دوران ارتباط های فراگیر کنونی، در حال نقاشی تصویر جهانی خالی از اخلاق انسانیست. روزگاری، اهالی “قلم” و “هنر” وجدان بیدار این جامعه بودند. و گاهی سعی داشتند با نشان دادن سیاهی و سپیدی، روح افراد جامعه را ...
ادامه مطلب »زخمی حادثه…
چهرهها حاکی از این بود که غمگین بودند عدهای آمده بودند و چه مسکین بودند زیر لبها، شبحِ فقرِ دعا تاول داشت دستها منتظرِ ساعت آمین بودند خواب، انباشته از حسرتِ گورستان بود مردگان، در شرفِ لحظهی تلقین بودند رفته بودم به ...
ادامه مطلب »اسکرین شات های قلّابی…
خسته ام از مکاتبِ تشویش خسته از شعرِ بی صدا، بی تو از مدل های “موج نو” در شعر از تمامیِ واژه ها، بی تو استیکرهای بوسه می رقصد در فضای مجازیِ یک شهر همه دور از حقیقتی مبهم همه درگیر بازی ...
ادامه مطلب »سردیِ دی…
آمدم با غزلِ حادثهی انسانها شبِ تلخیست؛ شبِ شاعریِ هذیانها ما همه خانه به دوشیم؛ چه باکی از مرگ؟ بگذارید بخوابیم به گورستانها بگذارید که در سردیِ دی، با وحشت زیر بوران، بفشاریم بههم دندانها شبِ تزویر، به تاریکیِ خود مشغولاست تا ...
ادامه مطلب »انتشار دو غزل یلدایی عاکف در نشریه ذوالفقار کرمان
چهارشنبه یکم دی ماه دو غزل از سروده های عاکف با عنوان “زمستان” و “پاییز رفت و…” در شماره ۸۶۹ نشریه ذوالفقار کرمان منتشر شد: اول فصل زمستان، دل، بهاری میشود ژاله ی اشک غزل، بر صفحه جاری میشود در نشیب کوه ...
ادامه مطلب »به بهانه حضور استاد مودب در برنامه تلویزیونی: “شنیدن کی بود مانند دیدن”
اواخر تیرماه بود که گفتگویی با استاد جمال الدین مؤدب در نشریه ذوالفقار به چاپ رسید. استاد مسلم خوشنویسی که تابلوهای منحصر به فرد وی، چشم نواز و اعجاب برانگیزند. استاد جمالدین مؤدب که بیش از چهل سال مسؤول انجمن خوشنویسان کرمان ...
ادامه مطلب »روز دانشجو…
دیروز برای یافتن آرامش و تمرکز فکر درباره ی یک تصمیم قطعی و سازنده، در آستانه “روزدانشجو” سری به دانشگاه و به تعبیری سری به خاطرات گذشته زدم. دوران تحصیل در مجموع دوران خوبی بود؛ ایام مدرسه از دبستان تا دبیرستان و ...
ادامه مطلب »