سردیِ دی…

آمدم با غزلِ حادثه‌ی انسان‌ها
شبِ تلخیست؛ شبِ شاعریِ هذیان‌ها

ما همه خانه‌ به‌ دوشیم؛ چه باکی از مرگ؟
بگذارید بخوابیم به گورستان‌ها

بگذارید که در سردیِ دی‌، با وحشت
زیر بوران، بفشاریم به‌هم دندان‌ها

شبِ تزویر، به تاریکیِ خود مشغول‌است
تا سر نیزه بمانند تنِ قرآن‌ها

شیخ در سایه‌ی اوهام، غمِ دین می‌خورد
…و نفهمید چه آورده سرِ ایمان‌ها؟!

ساربان خسته‌ی راه است و بیابان در پیش
کاش بیدار شود قافله‌ی وجدان‌ها

کاش از آه کسی باز ورق برگردد
کاش یکباره فرو کش بکند طغیان‌ها

محمدعلی عربنژاد_عاکف

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...