آرشیو برچسب: محمدعلی عرب نژاد شاعر

کاش دی ماه نبود…

بوسه بخشیدی و مست از می نابم کردی شب شد و در وسط حادثه خوابم کردی کاش دی ماه نبود و تو‌نبودی؛ آتش! آنقدر داغ شدی، خانه خرابم کردی تف زده ظرف وجودم بخداوندیِ عشق غوره بودم تو رسیدی و شرابم کردی بی محابا به دلِ فاجعه افتادم؛ باز به گمانم که تو دیوانه حسابم کردی شهر انباشته از دود ...

ادامه مطلب »

شب تلخ امیرکبیر

بنام خدا انالله و انااليه راجعون … سرمای خشک دی ماه، آنچنان غضب‌آلود، شهر را احاطه کرده که فاق قلم هم توان یاری دستان شاعر را ندارد. سرد است و بی‌باران و سردیم و بی انسان. …حالا در شب تلخ امیرکبیر و شب تلخ هاشمی وقتی می‌بینم هنوز هم بعد از مرگ یک انسان یک عده در جکستان توهم‌های خود ...

ادامه مطلب »

زخمی حادثه…

چهره‌ها حاکی از این بود که غمگین بودند عده‌ای آمده بودند و چه مسکین بودند زیر لب‌ها، شبحِ فقرِ دعا تاول داشت دست‌ها منتظرِ ساعت آمین بودند خواب، انباشته از حسرتِ گورستان بود مردگان، در شرفِ لحظه‌ی تلقین بودند رفته بودم به تماشای قصاصِ و دیدم سیلِ گردن‌شکنان زیرِ تبرزین بودند مردها ظاهرشان مرد و چه دردآور بود، بانوانی که ...

ادامه مطلب »

اسکرین شات های قلّابی…

خسته ام از مکاتبِ تشویش خسته از شعرِ بی صدا، بی تو از مدل های “موج نو” در شعر از تمامیِ واژه ها، بی تو استیکرهای بوسه می رقصد در فضای مجازیِ یک شهر همه دور از حقیقتی مبهم همه درگیر بازی یک شهر خسته ام از قسم، که می ریزد روی دل، در نشیبِ اشکی سرد اسکرین شات های ...

ادامه مطلب »

سردیِ دی…

آمدم با غزلِ حادثه‌ی انسان‌ها شبِ تلخیست؛ شبِ شاعریِ هذیان‌ها ما همه خانه‌ به‌ دوشیم؛ چه باکی از مرگ؟ بگذارید بخوابیم به گورستان‌ها بگذارید که در سردیِ دی‌، با وحشت زیر بوران، بفشاریم به‌هم دندان‌ها شبِ تزویر، به تاریکیِ خود مشغول‌است تا سر نیزه بمانند تنِ قرآن‌ها شیخ در سایه‌ی اوهام، غمِ دین می‌خورد …و نفهمید چه آورده سرِ ایمان‌ها؟! ...

ادامه مطلب »

انتشار دو غزل یلدایی عاکف در نشریه ذوالفقار کرمان

چهارشنبه یکم دی ماه دو غزل از سروده های عاکف  با عنوان “زمستان” و “پاییز رفت و…” در شماره ۸۶۹ نشریه ذوالفقار کرمان منتشر شد: اول فصل زمستان، دل، بهاری می‌شود ژاله ی اشک غزل، بر صفحه جاری می‌شود در نشیب کوه های سرد ده، با زخمِ عشق مردِ چوپان عاقبت یک شب فراری می‌شود “گرچه یاران فارغند از یاد ...

ادامه مطلب »

روز دانشجو…

دیروز برای یافتن آرامش و تمرکز فکر درباره ی یک تصمیم قطعی و سازنده، در آستانه “روزدانشجو” سری به دانشگاه و به تعبیری سری به خاطرات گذشته زدم. دوران تحصیل در مجموع دوران خوبی بود؛ ایام  مدرسه از دبستان تا دبیرستان و  دانشگاه هم در دوران کارشناسی عمران و هم در مقطع ارشد ادبیات هر کدامش دارای مضامینی خاص و ...

ادامه مطلب »

برای پدربزرگم که دیگر نیست…

در هوای برگ ریزان، شهر در بیداد ماند بی حضورت باغچه در حسرت شمشاد ماند خواستم تکبیرگویان با تو‌همراهی کنم در گلوی خسته‌ی من حسرت فریاد ماند تیشه‌ای بردار و جای کوه بر جانم بزن رازهای بیستون در سینه‌ی فرهاد ماند عدل دارد خودنمایی می‌کند در باغ ما «رنج گل بلبل کشید و» گل برای باد ماند خانه‌ی اجداد عاکف، ...

ادامه مطلب »

حادثه هشتم آبان…

همراه باحادثه هشتم آبان ماه ۹۵ در خیابان‌های پرخاطره‌ی شهر کرمان، پس از بازدید از چند پروژه ی عمرانی و بررسی وضعیت چند نقطه ی ترافیکی شهر در هوای نسبتا گرم پاییزی(!!) جای یک بستنی زعفرانی خالی بود که عقده‌ی گرمای آبان را بر سرش خالی کنیم که… حالا پس از ۱۵ سال کار و تلاش های بی وقفه و ...

ادامه مطلب »

به قبای قدر(به بهانه سی و هشتمین سالروز ربوده شدن امام موسی صدر)

بنام حضرت دوست-حضور شخصیتی دینی به نام امام موسی صدر در میان مردم  لبنان و تلاش فراگیر وی برای ترغیب مردم این کشور برای به دست آوردن حقوق خود به افسانه‌ای می‌ماند که در برگ‌های تاریخ سالیانی است که با آب و تاب مرور می‌شود؛ روحانی جوانی که با دست خالی و تنها با تکیه بر قدرت ایمان، و با ...

ادامه مطلب »

#روز_شاعر به مناسبت #فضای_مجازی

این روزها در هیچ فضای دیگری به اندازه فضای مجازی به قلم و صاحبان قلم پرداخته نمی‌شود. دلیل این داستان هم کمی تا قسمتی مشخص است تعداد سایت‌ها، وبلاگ‌ها، پیج‌های فیسبوک، صفحه‌های‌‌ اینستاگرام کانال‌های و گروهای تلگرام واتس آپ و لاین و… آنقدر زیاده شده که متاسفانه هیچ کنترل و ترمزی برای کژی‌ها و ناراستی‌های این شبکه‌ها نیست. البته می‌دانیم ...

ادامه مطلب »
bigtheme