در هوای برگ ریزان، شهر در بیداد ماند بی حضورت باغچه در حسرت شمشاد ماند خواستم تکبیرگویان با توهمراهی کنم در گلوی خستهی من حسرت فریاد ماند تیشهای بردار و جای کوه بر جانم بزن رازهای بیستون در سینهی فرهاد ماند عدل دارد خودنمایی میکند در باغ ما «رنج گل بلبل کشید و» گل برای باد ماند خانهی اجداد عاکف، ...
ادامه مطلب »آرشیو برچسب: شعر کرمان
روز جهانی سکوت
در پایان نامهای پر از سکوت اینگونه رقم خوردم: نارنجی و سرد شبهای طولانی پادشاه فصلها بی لالایی و قصه در کنار خوشههای پروین از زهره تا ناهید در لابلای بوته های نسترن با مریمها و سوسنها با ترانه و ستاره آخ فراموش کردم من در جنگلهای اول مهر شیداترین دل را به تماشا نشستم از گرگان تا کرمان مست ...
ادامه مطلب »مصباح روشن
یوسف رسید و شهر خریدار می شود جمعیتی روانه ی بازار می شود مصباحِ روشنِ شبِ تاریکِ من! بیا این راه، با حضورِ تو هموار می شود من با شما خوشم؛ بخداوندی خدا هرچند این معاشقه انکار می شود امشب تمام قافیه ها کربلایی اند شعرم دوباره وارد پیکار می شود هر لحظه عطرِ تربتِ پاک تو می رسد عمداً ...
ادامه مطلب »پایان روز شهریار: “دیوان به دیوان”
با عذرخواهی فراوان و کمی با تاخیر روز شعر و ادب فارسی را به محضر همه دوستانم، بخصوص دلبختگان وادی ادب و شعرای عزیز تبریک عرض می کنم. هم اکنون که روز بزرگداشت استاد شهریار تبریزی رو به پایان است؛ خدمت دوستان رسیدم به این بهانه: “دیوان به دیوان” غزلیست حاصل سرقت از شاعران بزرگ، و در این ثانیه های ...
ادامه مطلب »انتشار سه مطلب از عاکف در نشریه ذوالفقار کرمان
امروز ۲۰ مردادماه سه مطلب از عاکف در شماره ۸۵۲ نشریه ذوالفقار منتشر شد: غزلی آیینی به مناسبت میلاد حضرت رضا علیه السلام تحت عنوان “بچه ماهی” تقدیم به پیشگاه آن حضرت “ناگفته های بابا رجب” به بهانه شهادت جانباز جنگ، رجب محمدزاده و قسمت پایانی یادداشت “کرامات انسانی در عهدنامه مالک اشتر” در ستون دین و انسان نشریه ذوالفقار، ...
ادامه مطلب »دیدن…؟!
دیدن، شمیم رایحهای از شنیدن است دیدن، ترانهی شبِ از خود رمیدن است دیدن، شکوهِ ناب ترین شعرِ زندگیست دیدن، کنار قافیهها آرمیدن است دیدن، مرا به سوی هدف سوق میدهد دیدن، شروعِ ثانیههای رسیدن است دیدن، پیام آمده از قعر سینههاست دیدن، به سمتِ قاصدکِ دل دویدن است دیدن، کلام زندهی لبهای داغِ ماست دیدن، ...
ادامه مطلب »بت های این بتخانه…
به مناسبت ورود و دفن شهدای گمنام به کرمان: دارند میآیند مردانی که گمنامند گمنام اما راه حلّ هر معمایند دارند میرقصند همراه سکوتی محض آری چقدر این قاصدکها ناز و آرامند آزادگی را ارمغان آورده میدانند گنجشککان باغ، بندِ دانه و دامند ای آسمانیها! حقیقت را ببارانید اینجا حقیقتهای ما هم غرقِ اوهامند ای ...
ادامه مطلب »غزل عاکف و دوغزل دیگر ازشاعران، در کرمان امروز
انتشار غزلی از عاکف به همراه دو غزل از دو شاعر کشور در روزنامه کرمان امروز
ادامه مطلب »حاضر جوابی های تو…
میبرد دل را شکوه قامت رعنای تو دشت زیبا میشود از عطرِ روح افزای تو شهر اذعان کرده گلها را به وجد آورده است در میانِ بوستان، رقاصی زیبای تو غنچههای نسترن، میریزد از شاخِ لبت باغ، مبهوت است از حاضرجوابیهای تو گریه می ریزم به یمن مقدمِ تو بیت بیت می نشیند شبنمِ اشکِ غزل در ...
ادامه مطلب »در انتظار نان و خرما…
می ریزد امشب از قلمها درد، برگرد حالا بیا از راه خود، برگرد، برگرد محضِ خداوندِ کبوترهای چاهی ای همنشینِ واژههای درد! برگرد شبهای کوفه، گرمِ لبخند تو بودند در سینهها حبس است آهِ سرد، برگرد امشب، تحجُّر در کمینت مانده تا صبح ای شب ستیز! از راهِ این شبگرد، برگرد تشنه به خون عدل و انصاف است ای مرد! ...
ادامه مطلب »غزلی جدید از خانم زهرا وهاب(ساقی) با تضمین مصرعی از ارفع کرمانی
ویرانه بی خیال تو ماوای ما نبود (من بی تو غرق دلهره)، معنای ما نبود پیراهنی که دست قضا دوخت برتنم شایسته ی توان و سراپای ما نبود ما را هوای عشق تو رسوای شهر کرد اما به فکر غربت فردای ما نبود «کاری که عشق کرد گمانم خدا نکرد»* رسوا شدیم و شهر دگر جای ما نبود شیطان تبر ...
ادامه مطلب »