آرشیو برچسب: شعر آیینی

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم کند همت که بِنویسَد فقط یک سطرِ عنوانش چنان از ساحتِ قدقامتش توحید می‌ریزد که زانو می‌زند خلقِ ...

ادامه مطلب »

انصراف به نفع دو پیشکسوت

“هوالحق” صبح امروز پس از شش سال فعالیت و عضویت در کانون مداحان و شاعران آیینی استان کرمان(دوره سوم و طولانی ترین دوره) ضمن مراجعه به سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان کرمان انصراف کتبی خود را به نفع دو تن از اساتید عزیزم و از چهره های محبوب و بنام کرمان در امر مداحی آقایان “حاج محمدرضاگلچین” و “حاج رضازحمتکش” به ...

ادامه مطلب »

تبریک

هوالحبیب حضور گرانقدر دوست فرهیخته و ارجمند جناب آقای علیرضا احمدی نویسنده روزنامه نگار و مدیرمسوول محترم نشریه ذوالفقار کرمان دی‌ماه، بهانه‌ایست که بسیار کم و کوتاه و کوچک، زادروزتان را در شروع پنجاه‌و یکمین بهار زند‌گی‌تان، شاد باش بگویم. امیدوارم سالیان متمادی، در مسیر زندگی و انجام فعالیت‌های فرهنگی و رسانه‌ای موفق، سربلند و پیروز باشید. محمدعلی عرب نژاد ...

ادامه مطلب »

درد چاه…

چشمم ابری و وا نشد بغضم باز باران و باز غوغا شد قطره‌ای بر قلم چکید امشب تا که این بیت‌ها مقفا شد درد صفین و نهروان در دل از زمانی که عدل را آورد مرد لبخندِ بی بضاعت‌ها بر سر چاهِ گریه، تنها شد… *** …مرد، گمنام بود و تنها بود مردِ شب‌های نان و خرما بود نان جو ...

ادامه مطلب »

شوق وصل

تغزلی پر از بغض و برای عرض خداحافظی، تقدیم به او که حقیقتا آزاده زیست: شده لب تشنه‌ی جامِ پر از لطف تو ساقی‌ها خجالت می‌کشند از روی زیبایت اقاقی‌ها دخیلت می‌شود آینه و سنگ و گل و بلبل گره خورده دل دیوانه‌ام با این تلاقی‌ها درونم مرده شوق وصل اما من یقین دارم از این پس با تو درمان ...

ادامه مطلب »

سروده ای از مرحوم احمد عزیزی

باز هوای سحرم آرزوست خلوت و مژگان ترم آرزوست شکوه غربت نبرم این زمان دست تو و روی توام آرزوست خسته ام از دیدن این شوره زار چشم شقایق مگرم آرزوست واقعه دیدن روی ترا ثانیه ای بیشترم آرزوست جلوه این ماه نکو را ببین رنگ و رخ روی توام آرزوست این شب قدرست که ما با همیم من شب ...

ادامه مطلب »

مصباح روشن

یوسف رسید و شهر خریدار می شود جمعیتی روانه ی بازار می شود مصباحِ روشنِ شبِ تاریکِ من! بیا این راه، با حضورِ تو هموار می شود من با شما خوشم؛ بخداوندی خدا هرچند این معاشقه انکار می شود امشب تمام قافیه ها کربلایی اند شعرم دوباره وارد پیکار می شود هر لحظه عطرِ تربتِ پاک تو می رسد عمداً ...

ادامه مطلب »

انتشار سه مطلب از عاکف در نشریه ذوالفقار کرمان

امروز ۲۰ مردادماه سه مطلب از عاکف در شماره ۸۵۲ نشریه ذوالفقار منتشر شد: غزلی آیینی به مناسبت میلاد حضرت رضا علیه السلام تحت عنوان “بچه ماهی” تقدیم به پیشگاه آن حضرت “ناگفته های بابا رجب” به بهانه شهادت جانباز جنگ، رجب محمدزاده و قسمت پایانی یادداشت “کرامات انسانی در عهدنامه مالک اشتر” در ستون دین و انسان نشریه ذوالفقار، ...

ادامه مطلب »

بت های این بتخانه…

به مناسبت ورود و دفن شهدای گمنام به کرمان:   دارند می‌آیند مردانی که گمنامند گمنام اما راه حلّ هر معمایند   دارند می‌رقصند همراه سکوتی محض آری چقدر این قاصدک‌ها ناز و آرامند   آزادگی را ارمغان آورده می‌دانند گنجشککان باغ، بندِ دانه و دامند   ای آسمانی‌ها! حقیقت را ببارانید اینجا حقیقت‌های ما هم غرقِ اوهامند   ای ...

ادامه مطلب »

بچه ماهی

بداهه ای در بازگشت از سفر مشهد و حال و هوای خاص حرم: «بچه ماهی» نوشتم باز هم پیش تو شعرِ بی‌پناهی را مقفا کرده ام تصویرهای “یاالهی” را رمیده آهویی از بند صیاد و یقین دارد مداوا می‌کند چشمِ تو دردِ بی‌پناهی را تمنا می کنم از خشکی ساحل ببر دیگر به دریای پر از مهرِ خودت این بچه ...

ادامه مطلب »

در انتظار نان و خرما…

می ریزد امشب از قلم‌ها درد، برگرد حالا بیا از راه خود، برگرد، برگرد محضِ خداوندِ کبوترهای چاهی ای همنشینِ واژه‌های درد! برگرد شب‌های کوفه، گرمِ لبخند تو بودند در سینه‌ها حبس است آهِ سرد، برگرد امشب، تحجُّر در کمینت مانده تا صبح ای شب ستیز! از راهِ این شبگرد، برگرد تشنه به خون عدل و انصاف است ای مرد! ...

ادامه مطلب »
bigtheme