آرشیو برچسب: کرمان

هرزگی قلم بعد از نخوردن آرامش بخش

#هوالحفیظ امروز آرامش‌بخش‌هایم را نخوردم و شاید به همین دلیل می‌خواهم بر خلاف گذشته از نگاهی دیگر و از باب شکرگزاری رسته‌ی شغلی‌ام را تحلیل کنم: من تازگی و شاید کمی دیر به این نتیجه رسیدم که هر روز باید خدا را شکرگزار باشم: به این دلیل که: به لطف خدا و به واسطه‌ی دوستان در سمتی مشغولم که دوستش ...

ادامه مطلب »

فلوکستین بیست لطف دوستان و ۲۰ خرداد

هوالرفیق اگر به آخرین پست بنده در اینستا مراجعه کنید عکس و متن حاکی از آن است که از چندی قبل به دلایلی منجمله پیگیری برای چاپ فلوکستین بیست ، در فضای مجازی آنچنان حضور و فعالیتی نداشتم و امشب که طبق عادت هرشبه خواستم دقایقی به برخی کانال‌های خبری وادبی و صفحات اینستا سری بزنم متوجه محبت فراوان دوستان ...

ادامه مطلب »

بنام نامی مادر

هوالاخر سلام به بهترین مادر دنیا فاطمه و به نام نامی مادر بدون مقدمه عرض کنم که بالاخره هر آغازی یک پایان دارد و شب هزار و یکم هر قصه‌ای فرا خواهد رسید. چه بهتر این قصه هم با نام مقدس #مادر پایان یابد. بدون تردید “مادر و پدر” تنها همراهانی هستند که هیچ زمانی رفیق نیمه راه نخواهند شد. ...

ادامه مطلب »

شبی در محفل ادبی انجمن شعر دل عالم کرمان

#هوالحبیب شب سرد پاییزی و اما بسیار زیبایی در کنار اهالی قلم کرمان و انجمن شعر دل عالم با حضور گرم  اساتیدی همچون آقای فردوسی خانم ابوسعیدی و دوستان بسیار عزیز اهل حال و عشق و معرفت گذشت. این رخ‌داد مبارک، بعد از مدتی خستگی روحی و دغدغه‌های فراوان، بسیار تا بسیار آرامش بخش بود و حقیقتا خوش گذشت… شبی ...

ادامه مطلب »

تسلیت

چه شب سیاه و تلخی برای کرمان رقم خورد!!! باور فقدان ناگهانی ادیب و پیشکسوت حوزه‌ی ادبیات استاد سید جلال طیب و هنرمند عزیز امیر کارگران بسیار دشوار است روح این دو مرد عاشق شاد آسمانی شدن این عزیزان را به خانواده‌ی هنر و ادبیات کرمان #تسلیت ویژه می‌گویم #محمدعلی_عربنژاد_عاکف

ادامه مطلب »

گرم آغوش تو…

عشق روز ازلم بودی و من بودم و تو قصه ی مستدلم بودی و من بودم وتو نام پر معنی تو وردِ زبانم شد و هی شعر و ضرب‌المثلم بودی و من بودم و ‌تو می‌شدم از اثر قافیه‌ی چشم تو مست بیت‌های غزلم بودی و من بودم و تو نیش داغیِّ‌ لبت معجزه می‌کرد عزیز! شهد نابِ عسلم بودی ...

ادامه مطلب »

اسکرین شات های قلّابی…

خسته ام از مکاتبِ تشویش خسته از شعرِ بی صدا، بی تو از مدل های “موج نو” در شعر از تمامیِ واژه ها، بی تو استیکرهای بوسه می رقصد در فضای مجازیِ یک شهر همه دور از حقیقتی مبهم همه درگیر بازی یک شهر خسته ام از قسم، که می ریزد روی دل، در نشیبِ اشکی سرد اسکرین شات های ...

ادامه مطلب »

روز جهانی سکوت

در پایان نامه‌ای پر از سکوت اینگونه رقم خوردم: نارنجی و سرد شب‌های طولانی پادشاه فصل‌ها بی لالایی و قصه در کنار خوشه‌های پروین از زهره تا ناهید در لابلای بوته های نسترن با مریم‌ها و سوسن‌ها با ترانه و ستاره آخ فراموش کردم من در جنگل‌های اول مهر شیداترین دل را به تماشا نشستم از گرگان تا کرمان مست ...

ادامه مطلب »

مصباح روشن

یوسف رسید و شهر خریدار می شود جمعیتی روانه ی بازار می شود مصباحِ روشنِ شبِ تاریکِ من! بیا این راه، با حضورِ تو هموار می شود من با شما خوشم؛ بخداوندی خدا هرچند این معاشقه انکار می شود امشب تمام قافیه ها کربلایی اند شعرم دوباره وارد پیکار می شود هر لحظه عطرِ تربتِ پاک تو می رسد عمداً ...

ادامه مطلب »

تقدیم به کلام زنده

هوالعشق ن والقلم و مایسطرون… سلام حتما از همین حوالی عبور خواهی کرد. آری همین حوالی و در زیر کاج های باران خورده و در یک قدم زدن متفاوت، به تماشای گنجشک ها خواهی نشست و خواهی دید سنگ ها را طفلکان بشر   ساخته اند و خواهی دید که زخم و نمک ها نیز محصول کارخانه ی فکر انسانند به ...

ادامه مطلب »
bigtheme