آرشیو برچسب: شعر عاکف

برای نوروز ۱۴۰۲

هوالحی هر سالی که می‌گذرد، در گذران روزها و لحظه‌های خود، تلخی‌ها و شیرینی‌های فراوانی را به یادگار می‌گذارد. بدون هرگونه اغراق و سیاه‌نمایی، تلخی‌ها و سختی‌های امسال به مراتب بیشتر از شیرینی‌های آن بود، جدا از هرآنچه که در زندگیِ شخصی هر فرد وجود دارد، به طور مشترک، مردمِ ما درگیرِ مشکلات و معضلاتی بودند که مهمترینِ آن اوضاع ...

ادامه مطلب »

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم کند همت که بِنویسَد فقط یک سطرِ عنوانش چنان از ساحتِ قدقامتش توحید می‌ریزد که زانو می‌زند خلقِ ...

ادامه مطلب »

شبیه آتش خاکسترم؛ هرچند خاموشم

شبیه آتش خاکسترم؛ هرچند خاموشم  برای ماندنِ در این خرابه سخت می‌کوشم به این جمعی که زیر پیکرم با شوق می‌خندند بگو ای بی‌صفت‌ها! من خودم فریادِ چاووشم نگاهم می‌کنی تا با سپاهِ تو بیاویزم برای حمله‌ی چشمت، لباس رزم می‌پوشم میانِ دست‌هایت، دست‌هایم حرفها دارند مرا محکم بغل کن چون که من محتاج آغوشم خیابان تا خیابان کوچه تا ...

ادامه مطلب »

تشکر از نقد و برسی استاد کاووس سلاجقه بر یک غزل

هوالعالم جناب آقای استاد کاووس سلاجقه با سلام و عرض ادب فراوان پس از خواندن متن یادداشت بسیار ادیبانه و عالمانه و پر از لطف شما در ذیل غزلی کوتاه و ناقص از بنده لازم دیدم به عنوان شاگردی کوچک از ابراز لطف شما و وقت و قلمی که در این باره صرف فرمودید تشکر کنم. ضمن اینکه از ادبیات ...

ادامه مطلب »

نقد استاد کاووس سلاجقه بر یک غزل

متن کامل نقد استاد کاووس سلاجقه  عضو محترم هیات مدیره اندیشه سرای فردوسی کرمان و مدرس دانشگاه بر  یک غزل: درود و به امید تن درستی و سرزندگی همه ی ایرانیان وجهانیان: امشب درنقدشعر(مجازی) انجمن ادبی دل عالم هم راه بایاران وعزیزان هستیم بادو شعر. اما هردوکوتاه وگزیده است. شعر نخستین رابه صفحه می آورم: کمی محتاج آغوشم، سرِ سوزن بغل ...

ادامه مطلب »

کمی تکیده تر از قاب روی دیوارم

کمی تکیده‌تر از قاب روی دیوارم و از سکوت پر از انتظار سرشارم چنان گذشت به من عمر، تلخ و بی‌حاصل به جان عشق از این روزگار بیزارم به جرم شعر و تغزل شماطتم کردند به دردِ لعنتیِ شاعری گرفتارم روانی‌ام؟ به شما چه؟ شما چه می‌فهمید؟ رها کنید مرا در میانِ افکارم نفس نمانده برایم یکی بیاید کاش کشان ...

ادامه مطلب »

تو را هرگز نفهمیدند…

تقدیم به زنده یاد سردار سلیمانی: تپش‌های دلم از درد ناملموس می‌گویند از این داغی که شد در سینه‌ام محبوس می‌گویند اقاقی‌های این صحرا پس از مرگِ تو پژمردند تو را هرگز نفهمیدند و از افسوس می‌گویند تو با مرغان دریایی چه رازی را بیان کردی؟ که توصیف کلامت را به اقیانوس ‌می‌گویند! تو در بین کدامین آتشِ تاریخ گل ...

ادامه مطلب »

صدای آبان ۹۸

معجزه سر نمی‌رسد از راه، این خرافات، وَهم و تلقین است آی انسان! تو برده خواهی شد، تا زمانی که منطقت این است منطقی که ستم پذیرت کرد منطقی که به ظلم پا داده در میان تظلم مطلق، راه تو تا همیشه تمکین است در هبوطِ کرامت انسان روزها فکر می‌کنم دارد به کجا می‌برد مرا با خود؟! درد امنیتی ...

ادامه مطلب »

لحظه‌لحظه که به اطراف خودم می‌نگرم

لحظه‌لحظه که به اطراف خودم می‌نگرم می‌رسد حادثه‌ی تازه‌ای از دور و برم در میان همه‌ی دغدغه‌ها، مشغله‌ها… در تلاشم که فقط آبرویم را بخرم توی این شهر پر از حادثه و فتنه و شر جرمم اینست که شاعر شده‌ام خیر سرم پدرم گفت: “خفه!” من نگرانم نکند بِشْکند حرمتی از ریش سفید پدرم مادرم پشت سرم ذکر و دعا ...

ادامه مطلب »

پیش من تا ابدالدهر بمان؛ می‌ارزد

پیش من تا ابدالدهر بمان؛ می‌ارزد می‌خرم ناز تو ای عشق، به جان، می‌ارزد   بگذارید برقصم به شبستان شکست که تمامش به شکوه هیجان می‌ارزد   بگذارید بمیرم که در این قبر مخوف هرچه باشد به تمامی جهان می‌ارزد   تب کنم تا تو پرستار منِ مست شوی با تو هر قَدْر بگویم هذیان می‌ارزد   بنویسید به موسی ...

ادامه مطلب »
bigtheme