بین شلوغیِ خس و خاشاک، اینبار با عشقِ تو پر میزنم بیباک، اینبار ماندم چرا غمنامهام از متن تاریخ هی میرسد با حملهی پژواک، اینبار گردن گرفتم فتنههایت را زلیخا! من آمدم اما گریبانچاک، اینبار برگشتم از هر اتفاق تلخ و تاریک با خاطراتی رفته زیر خاک، اینبار آرامشم در سایه ی یک قهر مطلق از ...
ادامه مطلب »آرشیو برچسب: شعر
درگیر قدم های خیابان
در سینه اگر درد، فراوان شده باشد یک بغضِ غریب است که پنهان شده باشد مانند همان عابر دلخسته که در شب درگیرِ قدمهای خیابان شده باشد؛ ابری شده چشمان پر از دغدغهی من انگار دلم عاشق باران شده باشد دیر آمدی و فکرِ عجیبی به سرم زد گفتم نکند باز پشیمان شده باشد کی میشود ای مسئله ساز همهی ...
ادامه مطلب »لاله ی اردیبهشتی
تازگی برگِ لبانم دل به شبنم می دهد باغ دارد از تو تصویری مجسّم می دهد لاله ی اردیبهشتی غرق شوری تازه شد سهم من را باز از آغوشِ تو کم می دهد برگ سیب از گونه ی حوّاییت روییده باز عاقبت کاری به دست پورِ آدم می دهد آرزو دارم ببوسم غنچه ی لبهای دوست رو به من این ...
ادامه مطلب »شوق وصل
تغزلی پر از بغض و برای عرض خداحافظی، تقدیم به او که حقیقتا آزاده زیست: شده لب تشنهی جامِ پر از لطف تو ساقیها خجالت میکشند از روی زیبایت اقاقیها دخیلت میشود آینه و سنگ و گل و بلبل گره خورده دل دیوانهام با این تلاقیها درونم مرده شوق وصل اما من یقین دارم از این پس با تو درمان ...
ادامه مطلب »یادداشتی برای سردار سلیمانی:
امروز عصر با جمعی از برو بچه های مذهبی در بیت الزهرای شهر کرمان در مراسم دیدار مداحان و شاعران آیینی با سردارسلیمانی حضور داشتم. …از حقیقت نباید گذشت دفاع جانانه، دلیری، وطن دوستی و رشادت های قاسم سلیمانی شایسته تقدیر و ارج نهادن است گاهی با خیلی از اندیشه ها همراه نیستم چراکه بطور طبیعی اختلاف نظر در هر ...
ادامه مطلب »زخمی حادثه…
چهرهها حاکی از این بود که غمگین بودند عدهای آمده بودند و چه مسکین بودند زیر لبها، شبحِ فقرِ دعا تاول داشت دستها منتظرِ ساعت آمین بودند خواب، انباشته از حسرتِ گورستان بود مردگان، در شرفِ لحظهی تلقین بودند رفته بودم به تماشای قصاصِ و دیدم سیلِ گردنشکنان زیرِ تبرزین بودند مردها ظاهرشان مرد و چه دردآور بود، بانوانی که ...
ادامه مطلب »اسکرین شات های قلّابی…
خسته ام از مکاتبِ تشویش خسته از شعرِ بی صدا، بی تو از مدل های “موج نو” در شعر از تمامیِ واژه ها، بی تو استیکرهای بوسه می رقصد در فضای مجازیِ یک شهر همه دور از حقیقتی مبهم همه درگیر بازی یک شهر خسته ام از قسم، که می ریزد روی دل، در نشیبِ اشکی سرد اسکرین شات های ...
ادامه مطلب »روز جهانی سکوت
در پایان نامهای پر از سکوت اینگونه رقم خوردم: نارنجی و سرد شبهای طولانی پادشاه فصلها بی لالایی و قصه در کنار خوشههای پروین از زهره تا ناهید در لابلای بوته های نسترن با مریمها و سوسنها با ترانه و ستاره آخ فراموش کردم من در جنگلهای اول مهر شیداترین دل را به تماشا نشستم از گرگان تا کرمان مست ...
ادامه مطلب »مصباح روشن
یوسف رسید و شهر خریدار می شود جمعیتی روانه ی بازار می شود مصباحِ روشنِ شبِ تاریکِ من! بیا این راه، با حضورِ تو هموار می شود من با شما خوشم؛ بخداوندی خدا هرچند این معاشقه انکار می شود امشب تمام قافیه ها کربلایی اند شعرم دوباره وارد پیکار می شود هر لحظه عطرِ تربتِ پاک تو می رسد عمداً ...
ادامه مطلب »#روز_شاعر به مناسبت #فضای_مجازی
این روزها در هیچ فضای دیگری به اندازه فضای مجازی به قلم و صاحبان قلم پرداخته نمیشود. دلیل این داستان هم کمی تا قسمتی مشخص است تعداد سایتها، وبلاگها، پیجهای فیسبوک، صفحههای اینستاگرام کانالهای و گروهای تلگرام واتس آپ و لاین و… آنقدر زیاده شده که متاسفانه هیچ کنترل و ترمزی برای کژیها و ناراستیهای این شبکهها نیست. البته میدانیم ...
ادامه مطلب »بچه ماهی
بداهه ای در بازگشت از سفر مشهد و حال و هوای خاص حرم: «بچه ماهی» نوشتم باز هم پیش تو شعرِ بیپناهی را مقفا کرده ام تصویرهای “یاالهی” را رمیده آهویی از بند صیاد و یقین دارد مداوا میکند چشمِ تو دردِ بیپناهی را تمنا می کنم از خشکی ساحل ببر دیگر به دریای پر از مهرِ خودت این بچه ...
ادامه مطلب »