آرشیو نویسنده: admin

«مست، تا لحظه افطار»

می‌رسد گاهی از این کوچه‌ی خلوت، خبرت یک شب از راه بیا، باز نشینم به برت می‌کند روحِ مرا بین مناجات قنوت مست، تا لحظه‌ی افطار، حضورِ سحرت مویِ تو باعث پیدایش شعری دگر است ریخته بافه‌ای از جنسِ غزل دور سرت به دلم مانده در این تلخی ایام هنوز لذت بوسه‌ ای از کنجِ لب پر شکرت کاش رد ...

ادامه مطلب »

شرمنده ی لطف دوستان

بنام خداوندگار عشق و معرفت سلام دوستان عزیز و سلام خردادیهای مهربان در ساعات پایانی بیستم خردادماه ۹۵ در حالی که اولین ساعات ۳۴ سالگی را تجربه می کنم بر خودم لازم دیدم در مرقومه ای بی سرو ته و بسیار ناچیز و عاری از ادبیات و به حسب ادب و براساس قانون معرفت و دوستی و عاطفه، از همه ...

ادامه مطلب »

شبِ شعر عاکف

در این شهر، راهی به جایی ندارم به جز دردها آشنایی ندارم   بدور از صفِ مدعیان نشستم همین هستم و ادعایی ندارم   تو ای شیخ! باش و خدایی که داری که من جز بتِ خود، خدایی ندارم   میان همه دلبری‌هایِ دنیا پری رویِ بالا بلایی ندارم   چنان بی تو غرقِ سکوتم که حتی غم و هق ...

ادامه مطلب »

غزلی زیبا از حامد عسکری

بانوی ترم پنجم من ، ای فرشته نام دزدمونای زندگی شاعری درام!   هارمونی منظم آثار بتهوون مانتو كلوش! خانم دانشكده، سلام!   از بس قدم زدم به دليل همين غزل بر گُرده های شهر بجا مانده رد پام   اين روزها بدون تو، نه سينما نه پيت… ..زا، من نشسته‌ام و همين بسته آدام…   ..سی كه تو آن ...

ادامه مطلب »

یک ساعت با استاد مودب: بخاطر امام حسین هیچ وقت با خیزران ننوشتم.

بنام خدای عشق …شب، چند بیت شعر با اشاره ای یا به قول امروزی ها تضمین به غزلی از لسان‌الغیب حضرت حافظ نوشتم: «بلبلی برگ گلی خوشرنگ» را گم کرده باز «واندر آن برگ و نوا» گلهای باغ افسرده است… …فردای آنشب، بر اثر یک اتفاق کاملا غیرمنتظره و غیرمترقبه، برای دیدار منحصربفرد، راهی منزل شخصیِ استاد مودب شدیم… استاد ...

ادامه مطلب »

تقدیم به پاهای چالاک پیما:

امروز روز جانباز است شاید هر کسی با چشم و اندیشه ی خودش به این مقوله نگاه کند. و شاید… کسی باور نکند که سیمین_بهبهانی هم برای این شخصیت ناشناخته، شعری گفته باشد و شاید… سیمین هم می‌دانست و باور داشت که در عرصه‌‌ی جانبازی، ریا جایگاهی ندارد… بهبهانی را خیلی ها دیده‌اند و تفکرش را می شناسند، با رسوم ...

ادامه مطلب »
bigtheme