آرشیو نویسنده: admin

این روزها، این شب ها

این شب ها به تمامی درد پی بردم تمام درد… از سر انگشتان پا تا موخورک تاج سرم این شب ها که هر کدامش تیره تر از شب گذشته است… خوابهایم تعبیر انزوال من است. این شب ها تاریک تر از همه ی سی سال گذشته است دارد نفسم تنگ میشود و فکرم، قلبم، همچنین حال و آینده ام… سرم ...

ادامه مطلب »

اختتامیه اولین جشنواره شعرآزاد استان کرمان

سرویس خبر: شب گذشته سی ام دیماه محمدعلی عرب نژاد(عاکف) در مراسم اختتامیه اولین جشنواره شعر آزاد استان کرمان که در شهرستان بردسیر برگزار شد حضور یافت. بر اساس این گزارش محمدعلی عرب نژاد به دعوت فرمانداری بردسیر و به همراهی مهندس ایرانمنش معاون سیاسی فرماندار در این مراسم شرکت کرد. به روایت تصویر:

ادامه مطلب »

جاده آسفالت ریحانه

یخ زده ی سرمای ماه مجهولم جامانده ام در حسرت یک قاب در حسرت انتشار یک کتاب در حسرت گفتن حرفهای بی ربط و مربوط در محدب ترین قوس آینه های وارونه در جاده آسفالت شده ی ریحانه و در قلابی ترین عکس مرد دوهزار چهره که همچنان در دست های مرموز برف های سیاه قله میرقصد آبرویم عزتم استقلالم ...

ادامه مطلب »

پیام تبریک برای ساقی

بنام حضرت دوست حضور گرم و با محبت معلم دلسوز، شاعره گرانقدر و و ادیب توانا سرکار خانم زهرا وهاب(ساقی) خبر موفقیت شما در پایان یافتن تحصیلات ارشد در رشته ی زبان و ادبیات فارسی مایه مباهات و افتخار برای جامعه ی ادبی ایران، مردم عزیز اصفهان، و دوستان شما بوده و همچین موجب مسرت فراوان بنده گردید. این موفقیت، ...

ادامه مطلب »

آهای اهالی منطقه!

من حامل قریب چهل سال قصه ام، از شهریور ۵۷ تا آذر ۹۴ از صدر سپید روی تا زاکزاکی سیاه چرده موسی تا ابراهیم آتش های در زیر خاکستر قلمم ادعای نویسندگی خود را به رخ کر و لالان تاریخ می کشد. مخاطره ها را نهیب خواهد زد… …اینجا عصر حجر نیست عصر اندیشه و آزادی بیان است چهره ی ...

ادامه مطلب »

به قلم عاکف: درد توهین شهرزاد

بنام دانای بی ادعا ای ایران! ای مرز پرگهر!… چندیست با زبان شیرین سخنان امروزی، ازخاک زادگاه شاعرت، بوی پهن می آید!!!! اما من از جنوب شرق ایران، پیام نجابت کریمان را آورده ام. از دیار «فواد»،«خواجو»، «ارفع»، «همایون»، «اطهری»، «جهان» و از زادگاه نوابغی مثل «سلیمانی ها» و امانتدارانی مانند «پهلوان عطا احمدی» نشانی از انسانیت و احترام به ...

ادامه مطلب »

زندگی جاریست

ساقی! امشب پیاله را پر کن، زندگی مثل رودها جاریست زندگی مثل چشمه ای جوشان، بین بود و نبودها جاریست بوی نارنج و رنگِ نارنجی، خش خش برگها و‌مردی مست شور تصنیف های پاییزی، در فراز و فرودها جاریست بگذارید تا بگویم که: ریخته شهر قصه را بر هم دردِ ناگفته های پوچی که، در وجود حسودها جاریست کهنه و ...

ادامه مطلب »
bigtheme