۱۳ بهمن هر سال نام بلند ارفع کرمانی را در ذهن و قلب بسیاری از ارادتمندان به غزل و عشق، تازه می سازد و حالا با یک هفته تاخیر و تقصیر در خیابان ارفع کمی قلم فرسایی می کنیم و از او که عاشق بود و عارف سخنی سر و دست شکسته خواهیم گفت: استاد فقید سیدمحمود توحیدی متخلص به ...
ادامه مطلب »آرشیو برچسب: ارفع کرمانی
شب تلخ امیرکبیر
بنام خدا انالله و انااليه راجعون … سرمای خشک دی ماه، آنچنان غضبآلود، شهر را احاطه کرده که فاق قلم هم توان یاری دستان شاعر را ندارد. سرد است و بیباران و سردیم و بی انسان. …حالا در شب تلخ امیرکبیر و شب تلخ هاشمی وقتی میبینم هنوز هم بعد از مرگ یک انسان یک عده در جکستان توهمهای خود ...
ادامه مطلب »زخمی حادثه…
چهرهها حاکی از این بود که غمگین بودند عدهای آمده بودند و چه مسکین بودند زیر لبها، شبحِ فقرِ دعا تاول داشت دستها منتظرِ ساعت آمین بودند خواب، انباشته از حسرتِ گورستان بود مردگان، در شرفِ لحظهی تلقین بودند رفته بودم به تماشای قصاصِ و دیدم سیلِ گردنشکنان زیرِ تبرزین بودند مردها ظاهرشان مرد و چه دردآور بود، بانوانی که ...
ادامه مطلب »پایان روز شهریار: “دیوان به دیوان”
با عذرخواهی فراوان و کمی با تاخیر روز شعر و ادب فارسی را به محضر همه دوستانم، بخصوص دلبختگان وادی ادب و شعرای عزیز تبریک عرض می کنم. هم اکنون که روز بزرگداشت استاد شهریار تبریزی رو به پایان است؛ خدمت دوستان رسیدم به این بهانه: “دیوان به دیوان” غزلیست حاصل سرقت از شاعران بزرگ، و در این ثانیه های ...
ادامه مطلب »غزلی جدید از خانم زهرا وهاب(ساقی) با تضمین مصرعی از ارفع کرمانی
ویرانه بی خیال تو ماوای ما نبود (من بی تو غرق دلهره)، معنای ما نبود پیراهنی که دست قضا دوخت برتنم شایسته ی توان و سراپای ما نبود ما را هوای عشق تو رسوای شهر کرد اما به فکر غربت فردای ما نبود «کاری که عشق کرد گمانم خدا نکرد»* رسوا شدیم و شهر دگر جای ما نبود شیطان تبر ...
ادامه مطلب »یک روز خردادی: باغ پدر، همکاران اداره، مزار ارفع
هشتم خرداد ۹۵ همراه با همکاران استانداری مهندس صفی زاده، مهندس یوسف الهی، مهندس شریفی آقای مکیان: اول باغ پدری و بعد مزار استاد مرحوم سیدمحمود توحیدی(ارفع): به روایت تصویر:
ادامه مطلب »یک ساعت با استاد مودب: بخاطر امام حسین هیچ وقت با خیزران ننوشتم.
بنام خدای عشق …شب، چند بیت شعر با اشاره ای یا به قول امروزی ها تضمین به غزلی از لسانالغیب حضرت حافظ نوشتم: «بلبلی برگ گلی خوشرنگ» را گم کرده باز «واندر آن برگ و نوا» گلهای باغ افسرده است… …فردای آنشب، بر اثر یک اتفاق کاملا غیرمنتظره و غیرمترقبه، برای دیدار منحصربفرد، راهی منزل شخصیِ استاد مودب شدیم… استاد ...
ادامه مطلب »