آرشیو نویسنده: admin

روز دانشجو…

دیروز برای یافتن آرامش و تمرکز فکر درباره ی یک تصمیم قطعی و سازنده، در آستانه “روزدانشجو” سری به دانشگاه و به تعبیری سری به خاطرات گذشته زدم. دوران تحصیل در مجموع دوران خوبی بود؛ ایام  مدرسه از دبستان تا دبیرستان و  دانشگاه هم در دوران کارشناسی عمران و هم در مقطع ارشد ادبیات هر کدامش دارای مضامینی خاص و ...

ادامه مطلب »

روز تلخ خانوک…

امروز رو در خانوک شهر و زادگاه اجدادی‌ام سپری کردم. سخته آدم یه روز بره توی شهرش و مثل دیوونه‌ها دنبال نشانه‌های اصالتش بگرده و  ببینه دیگه نه خبری از پدربزرگ هست و نه اثری از مادربزرگ و نه یادی از بزرگان شهر… و ببینه برکت روزهای قدیم از شهرش رفته و ببینه صحرا و باغ های شهرش رو به ...

ادامه مطلب »

برای پدربزرگم که دیگر نیست…

در هوای برگ ریزان، شهر در بیداد ماند بی حضورت باغچه در حسرت شمشاد ماند خواستم تکبیرگویان با تو‌همراهی کنم در گلوی خسته‌ی من حسرت فریاد ماند تیشه‌ای بردار و جای کوه بر جانم بزن رازهای بیستون در سینه‌ی فرهاد ماند عدل دارد خودنمایی می‌کند در باغ ما «رنج گل بلبل کشید و» گل برای باد ماند خانه‌ی اجداد عاکف، ...

ادامه مطلب »

حادثه هشتم آبان…

همراه باحادثه هشتم آبان ماه ۹۵ در خیابان‌های پرخاطره‌ی شهر کرمان، پس از بازدید از چند پروژه ی عمرانی و بررسی وضعیت چند نقطه ی ترافیکی شهر در هوای نسبتا گرم پاییزی(!!) جای یک بستنی زعفرانی خالی بود که عقده‌ی گرمای آبان را بر سرش خالی کنیم که… حالا پس از ۱۵ سال کار و تلاش های بی وقفه و ...

ادامه مطلب »

روز جهانی سکوت

در پایان نامه‌ای پر از سکوت اینگونه رقم خوردم: نارنجی و سرد شب‌های طولانی پادشاه فصل‌ها بی لالایی و قصه در کنار خوشه‌های پروین از زهره تا ناهید در لابلای بوته های نسترن با مریم‌ها و سوسن‌ها با ترانه و ستاره آخ فراموش کردم من در جنگل‌های اول مهر شیداترین دل را به تماشا نشستم از گرگان تا کرمان مست ...

ادامه مطلب »

مصباح روشن

یوسف رسید و شهر خریدار می شود جمعیتی روانه ی بازار می شود مصباحِ روشنِ شبِ تاریکِ من! بیا این راه، با حضورِ تو هموار می شود من با شما خوشم؛ بخداوندی خدا هرچند این معاشقه انکار می شود امشب تمام قافیه ها کربلایی اند شعرم دوباره وارد پیکار می شود هر لحظه عطرِ تربتِ پاک تو می رسد عمداً ...

ادامه مطلب »

پایان روز شهریار: “دیوان به دیوان”

با عذرخواهی فراوان و کمی با تاخیر روز شعر و ادب فارسی را به محضر همه دوستانم، بخصوص دلبختگان وادی ادب و شعرای عزیز تبریک عرض می کنم. هم اکنون که روز بزرگداشت استاد شهریار تبریزی رو به پایان است؛ خدمت دوستان رسیدم به این بهانه: “دیوان به دیوان” غزلیست حاصل سرقت از شاعران بزرگ، و در این ثانیه های ...

ادامه مطلب »

برای هجدهم شهریور (سروده ی جدید فاطمه حمزه پور-ناهید)

من آمده ام… یک روز پس از قیام… برای هجدهم شهریور در قامت تابلوی سکوت مطلقا ممنوع در مسیر یکطرفه ی عاشقی دوازده روز تا خیابان پاییز برگ ریزان ها را به تماشا نشسته ام و چادری که روی خش خش دردها، خاکی می شود و باز برای تو سروده ام فقط برای تو… ف.ح.ناهید  

ادامه مطلب »

به قبای قدر(به بهانه سی و هشتمین سالروز ربوده شدن امام موسی صدر)

بنام حضرت دوست-حضور شخصیتی دینی به نام امام موسی صدر در میان مردم  لبنان و تلاش فراگیر وی برای ترغیب مردم این کشور برای به دست آوردن حقوق خود به افسانه‌ای می‌ماند که در برگ‌های تاریخ سالیانی است که با آب و تاب مرور می‌شود؛ روحانی جوانی که با دست خالی و تنها با تکیه بر قدرت ایمان، و با ...

ادامه مطلب »

«حادثه‌ی دهه‌ی شصت»

منتشر شده در شماره ۸۵۵ نشریه ذوالفقار کرمان:  ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﮏ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﻩ ﮔﯿﺘﺎﺭﻋﺸﻖ… …ﺑﺮ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻗﻠﺒﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭﺭﻭﺩ ﻋﺸﻖ ﻣﻤﻨﻮﻉ، ﺍﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯽ‌ﺳﻮﺍﺩﻡ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻣﺠﺎﺯﺍﺗﻢ ﺑﮑﻦ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺟﺪﺍﯾﯽ… ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭ خزعبلا‌ﺕ به ظاهر ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ‌ﻧﻮﺷﺘﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ...

ادامه مطلب »

غزل عاشقانه ای از دوست عزیز آقای مهدی حبیبی

بی تو این دیده کجا میل به دیدن دارد قصه ی عشق مگر بی تو شنیدن دارد   بال پرواز مرا سخت شکستی ای داد بعدتو وحشت یک لحظه پریدن دارد   لب خشکیده ی مارا نظری کن جانا جز لبت بوسه مگر ارزش چیدن دارد   ای که راهت ز ره عشق جدا بنمودی واقعا بعد تو این راه ...

ادامه مطلب »
bigtheme