با سال نو، نو شویم

به نام عشق

سال ۹۵ از فراز و نشیب‌های خود گذشت روزهای  پرهیاهو و شب‌های پرستاره‌اش سپری شد سیصد و شصت واندی اتفاق رقم خورد و هم اکنون این سال پرخاطره با تلخ و شیرینی خاطراتش و با همه‌ی کبیسه‌ بودنش رو به پایان است.

عزیزان فراوانی را در این سال مرگبار، از دست دادیم و داغ‌های بسیار دیدیم. در تاریخ ۱۳۹۵ خورشیدی، داغ سربازان پادگان صفرپنج کرمان، سفر ابدی و مردانه‌ی شهدای آتش نشان پلاسکوی تهران، مرگ دلخراش مسافرین قطار سمنان، آسمانی شدن بزرگان، هنرمندان و اهالی علم و ادب و عروج غیورمردان امنیت‌آفرینی که این روزها “مدافعان حرم” نام گرفته‌اند، فراموش نخواهد شد.

در کشاکش رخدادهای فضای حقیقی و مجازی، گاهی لبخند زدیم و گاهی بغض کردیم. گاهی با نوازش مهرآفرین دست‌های مهربان آشنا شدیم و گاهی از خشونت‌های زمان و مردم زمانه، رنج دیدیم. گاهی واژه‌ی اعتماد را در صفحات قاموس روز و شب‌های سپری شده، دیدیم و گاهی از شمشیر دودم تهمت و افترا زخم خوردیم. گاهی در گوشه و کنار کوچه و خیابان‌های شهر مردانگی دیدیم و گاهی از دم خنجر نامردی و نامردمی گذشتیم. گاهی از همه‌ی این وقایع اتفاقیه گفتیم و نوشتیم و گاهی قلم شکستیم و زبان به دهان گرفتیم و سکوت کردیم.

خلاصه اینکه هرچه بود را گذاشتیم و از هرآنچه که بود گذشتیم؛ همراه با بهار، طراوات غنچه‌ها و صدای گنجشککان را شنیدیم، در تابستان سرسبزی و شکوفایی را دیدیم، پاییز را عاشقانه به تماشا نشستیم و هم اکنون که زمستان به پایان خود رسیده است، سیاهیِ ذغال، رنگ معنادار رویش را به آدمیان نشان می‌دهد.

حالا در  انتهای سال ماذنه‌ها و اذان‌های بدون موذن‌زاده، هرچند داغدار عزیزان و بزرگان، هرچند ترکش خورده از تیر تهمت و توهم و تهدید، هرچند جامانده و وامانده از غار تنهایی و فرومانده در آخرین ساعت‌های سالی که درد له شدن نیاز‌های مبرمی همچون یافتن فرصت تنهایی و فکر در قبال خواهش‌های واهی و کذایی، عذاب آور است، انگار برای هزاران حرفی که باید ناگفته باقی بماند و برای تمام کردن خاطرات نحوست باری که گذشت، همچنان عاشق و صبور و ساکت بایستی فقط و فقط دست به دامن فراموشی شویم.

بزودی سال، نو می‌شود و بهتر آنکه در لحظه‌ی خواندن ترانه‌ی دلچسب “یا مقلب القلوب و الابصار” برای آرامش روح رفتگان دعا کنیم و لحظه‌ی تحویل سال نو، ما نیز راهی نو در پیش بگیریم و با دلی صاف و بی کینه، نو شویم و باور کنیم که نو شدن و یافتن مسیر طراوت و تازگی، تنها و تنها در بخشش وگذشت و فراموشی بدی‌ها محقق خواهد شد.

دیگران را ببخشیم تا آن‌ها هم ببخشند که در اینصورت به یقین، حضرت دوست گناه همه را خواهد بخشید و از این مسیر به “محول الاحوال” خواهیم رسید.

بدرود ای کبیسه‌ترین سال! برنگرد

زخمی که مانده در دل من تازه می‌شود…

#محمدعلی_عربنژاد_عاکف

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...