توقف در ادعا

معضل چشمگیری که امروز در میان بسیاری از افراد و گروه های جامعه شکل گرفته، معضل خطرناک و مسری شعارمحوریست؛ افرادی وجود دارند و ایده هایی  در سطح پایین، متناسب با مذاق اطرافیان و در سطح کلان و بطور گسترده تر متناسب با درخواست جامعه مطرح می کنند؛ اما در مرحله ی عمل لنگ می زنند و یا در هنگامی که تئوریهای آنها به نوعی در مقابل منافع فردی یا گروهی آنها قرار بگیرد با توجیه و بهانه جویی و سیاست از حرف خودشان هم بر می گردند. با یقین به اینکه میتوان این رویه را در افراد و گروه های درگیر با این معضل، تغییر داد، بایستی برای برون رفت آنها از مرز ادعاهای کاذب، راهکارهایی مناسب طراحی کرد و در مسیر آنها قرار داد. و الا تنها راه مقابله، دوری از این افراد و گروه ها و منزوی ساختن آنهاست.
فرد یا گروه مدعی به معنای “شعارمحور” به معنای حراف و فاقد عمل و حتی شاید گاهی به معنای خودشیفته و در جاهایی به معنای داشتن خودباوری‌های  کاذب و دچار خیال‌پردازی‌های درون تهی، جامعه و افراد اجتماع را با چالش‌های خطرناک فراوانی مواجه خواهد کرد.
تجربه نشان داده که ادعاهای افراد در هر حوزه‌ای که باشد دارای وجه اشتراک‌های فراوان و نتایج متحدالشکل است و فرق نمی‌کند که فرد مدعی، چه عقاید شخصی داشته باشد.
دیده می‌شود گاهی در میان گروه‌ها و احزاب و افراد مختلف جامعه، عده‌ای پیدا می‌شوند که درباره ی خود، باورهایی را  به ذهن مخاطب القا می‌کنند که در نگاه و برخورد ابتدایی، نشان می دهد که شخص بر این باورها ایستاده و می‌خواهد آن را به عمل منتهی کند؛ اما پس از چندی متوجه می‌شویم که از همه‌ی آنچه که از سوی شخص مورد نظر مرتب القا می‌شد جز حرف و شعار چیزی باقی نمی‌ماند؛ لذا درست است که گفته شود باید چهره‌ی و ماهیت واقعی انسان‌ها را در میدان عمل شناخت.
در میان اهالی دین و مذهب، کسانی هستند که همه چیز را نهفته در میان اعتقادات کم و کوتاه مذهبی خود، می‌دانند و به دلیل اینکه درک درستی از دین پیدا نکردند، به مرزهای بیرون از باورهای کوتاه خود، توجه نمی‌کنند. نکته‌ی جالب توجه اینجاست که این افراد در رسیدن به اهداف شخصی و به اصطلاح نشاندن حرفشان بر کرسی، گاهی از بزرگان دین هم عبور می‌کنند. در جهان امروز با گروه هایی برخاسته از دین مواجه می شویم که از فرط تندروی ها، کاملا از مسیر مستقیم دین منحرف شده و اتفاقات ناگوار بزرگی را برای آحاد بشریت، بوجود آورده اند. در حالیکه اگر دین، به معنای واقعی، چنانچه تحقق عینی و عملی پیدا کند، خود یک مکتب بزرگ و راه روشن برای مقابله با شعار فاقد عمل و مسیر نجات بخش بشریت است که جای بحث آن در اینجا نیست. خیلی کوتاه می‌توان از یک‌نگاه اینگونه گفت که دوری از دین حقیقی، چه در افراد بظاهر دینی و چه در قشر بظاهر روشنفکر، منجر به شعارمحوری و تبعیت از تمایلات درونی می‌شود.
بر خلاف تصور رایجی که امروزه وجود دارد، این اتفاق و این معضلِ شعارمحوری در جامعه ی امروز، تنها ویژه ی مذهبیون نیست بلکه در قشرهای غیرمذهبی هم بیشتر بصورت لایه های پنهان و کم و کسری به شکل آشکار وجود دارد. در جامعه‌ی امروز ما طرح نظریه‌های باصطلاح روشنفکری شدت گرفته و متاسفانه نظریه پردازانِ متعددی در این حوزه، خود را صاحب اندیشه می‌دانند. ابزارهایی هم برای نظریه پردازی بکار گرفته می‌شود و  مثلا مدرک تحصیلی، کمی اهل سخن و قلم بودن و اطلاعات جسته و گریخته‌ی عمومی، نمونه‌هایی از این ابزارهاست.
افرادی هستند که خود را چنان غرق در روشنفکری و تمدن اندیشه می‌بینند که گاهی پای خود را از قلمرو فکری و اعتقادی بزرگان تاریخ بشر هم فراتر می‌گذارند و حتی دیده می‌شود در دفاع از منافع فردی و شخصی یا سودهای حزبی، و درست زمانی که چاره‌ای برای برون رفت از سوالات بی‌جواب پیش‌آمده‌، نمی‌بینند؛ از شخصیت‌هایی که زمانی بعنوان لیدر فکری خود و گروه خود از آنها نام می‌بردند هم عبور می‌کنند و یا بالعکس در زمان کسب منافع فردی، با اندیشه ها و یا کسانی از گذشته قلبا موافق نبودند چنان متحد شده و متفق القول جلوه می کنند که گویی سال ها با این منش و روش و با این تفکر زندگی کردند.
البته ناگفته نماند به طور طبییعی و ذاتی، این منفعت خواهی‌ها و به نوعی توجیه وسیله با هدف، کم و بیش و بطور فطری در نهاد همه ی افراد بشر وجود دارد و برای اینکه این معضل انسانی و اجتماعی فراگیر نشود باید چاره‌ای اندیشید.
به نظر می‌رسد یکی از بهترین راه‌هایی که می تواند با این معضل نسبتا خطرناک مقابله کند، باز کردن میدان عمل و آزمودن افراد در هنگام عمل است. کافیست شخصی یا گروهی برای نشان دادن آنچه که تا دیروز شعارش را می‌داد در میدان عمل قرار بگیرد. آن وقت می‌شود فهمید و فهماند که چند مرده حلاج است؟
حالا اگر در میدان نشان داد که مرد عمل است که فبهالمراد؛ اما اگر خلاف حرافی‌های گذشته عمل کرد یا باید به او فهماند و متقاعدش کرد که از مسیر صرفا شعاری خود بازگردد یا اگر دیده شد که همچنان در دایره‌ی توهمات خود سرگردان است باید کنار گذاشته شود و از او دوری کرد چرا که همانطور گفته شد، شعارمحوری یک بیماری مسری و خطرناک است.
به امید آینده ای روشن

محمدعلی عرب نژاد_عاکف

۸فروردین ۹۶

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...