خسته ام از مکاتبِ تشویش خسته از شعرِ بی صدا، بی تو از مدل های “موج نو” در شعر از تمامیِ واژه ها، بی تو استیکرهای بوسه می رقصد در فضای مجازیِ یک شهر همه دور از حقیقتی مبهم همه درگیر بازی یک شهر خسته ام از قسم، که می ریزد روی دل، در نشیبِ اشکی سرد اسکرین شات های ...
ادامه مطلب »آرشیو برچسب: عشق
برای حضرت بابا(تقدیم به پدران شیمیایی)
سلام به پدران عزیز درود به مردان مرد ملتمسانه از دوستانِ گرانقدر کانال عذر میخواهم میدانم خط خطی بنده در لحظه های شادی عید و در روز پدر، مناسب احوال پر از عشق و عاطفه و مهربانیِ دوستان نباشد. اما این روزها پدرم را می بینم که با سینهای مملو از درد؛ دردهای جسمی ناشی از گازِ خردل و یادگار ...
ادامه مطلب »بیاد آن روزها
مدتیست وقتی ماه مهر نزدیک میشود یاد روزهای پر رمرز و رازی می افتم که متاسفانه تکرار شدنی نیست. لذت منحصر بفردِ خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب، بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ صبح لذت اینکه در به در دنبال یکی می گشتیم کتاب های نوی اول سال را جلد کند! عادت همیشگی ام این بود داخل کلاس که غالباً ...
ادامه مطلب »