#هوالعزیز
گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلافنظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحثهای جدی کشیده میشود و بعضا جدالمان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشهی دخترم، خیلی خیلی مهم است و بدون استثنا تمام مجادلاتی که با او میکنم از سر نگرانی و آیندهنگریست، ولی وقتی پس از اتمام هر بحثی که با هم داریم، با اینکه با دلی آکنده از عشق، او را به آغوش میکشم و برایش از اعماق جان آرزوی بهترینها میکنم و اشک میریزم، فقط چهرهی معصوم، چشمانِ ناز، دلپاک و غرور و اقتضای سن نوجوانی او را که پیش نظر میآورم، بشدت بههم میریزم و شاید روزها و گاهی هفتهها پس از آن، خودم را نمیبخشم که چرا با دخترم “مریم” تندی کردهام؟!…
تندیهایم را حتی اگر از سر دلسوزی باشد، به هیچ وجه و به هیچگونهای توجیه نمیکنم.
من دخترم را از جان بیشتر دوست دارم و به مثابهی او تمام دختران سرزمینم را.
اما اینروزها گاهی با خودم میاندیشم که این رزائلِ پستفطرت و جانی و حیوانصفتی که با ایجاد مسمومیت و رعب در دل معصومترین افراد جامعه به جان و جسم دختران این سرزمین افتادهاند از کدام قبیلهی حیوانی سر برآوردهاند؟ این بیریشهها با چه معیاری، اینگونه کفتارخو و گرگمنش به غزالانِ این سرزمین آریایی یورش آوردهاند؟!
وای بر ما که در عصر اتم و اندیشه، اگر هنوز این افکارِ عصرحجری، مبنای اعتقادی هم داشته باشد، وای و هزاران وای و افسوس اگر که خدایناکرده این ناجوانمردیها توجیه دینی به خود بگیرد و یا اینکه معیاری خودساخته و مبتنی بر باورهای غلط یک عده داعشی مسلک، داشته باشد.
بدون تردید این جنایت ابدا قابل بخشش نیست و کوتاهی و اغماض در برابر این خیانت هولناک به هیچوجه گذشت نخواهد داشت.
منتظریم هرچه زودتر دستِ کثیف این بیشرفان رو شده و بلادرنگ به سزای این عمل ننگین خود برسند.
محمدعلی عرب نژاد
(عاکف)