آرشیو نویسنده: admin

#روز_شاعر به مناسبت #فضای_مجازی

این روزها در هیچ فضای دیگری به اندازه فضای مجازی به قلم و صاحبان قلم پرداخته نمی‌شود. دلیل این داستان هم کمی تا قسمتی مشخص است تعداد سایت‌ها، وبلاگ‌ها، پیج‌های فیسبوک، صفحه‌های‌‌ اینستاگرام کانال‌های و گروهای تلگرام واتس آپ و لاین و… آنقدر زیاده شده که متاسفانه هیچ کنترل و ترمزی برای کژی‌ها و ناراستی‌های این شبکه‌ها نیست. البته می‌دانیم ...

ادامه مطلب »

انتشار سه مطلب از عاکف در نشریه ذوالفقار کرمان

امروز ۲۰ مردادماه سه مطلب از عاکف در شماره ۸۵۲ نشریه ذوالفقار منتشر شد: غزلی آیینی به مناسبت میلاد حضرت رضا علیه السلام تحت عنوان “بچه ماهی” تقدیم به پیشگاه آن حضرت “ناگفته های بابا رجب” به بهانه شهادت جانباز جنگ، رجب محمدزاده و قسمت پایانی یادداشت “کرامات انسانی در عهدنامه مالک اشتر” در ستون دین و انسان نشریه ذوالفقار، ...

ادامه مطلب »

اینستاگرام ۱۶ مرداد تقدیم به “حاج رجب”

۱۶ مرداد ۹۵ وقتی رجب محمدزاده دیگر نبود ولی فیش های نجومی همچنان هستند ایسنتاگرام امروز عاکف تقدیم به حاج رجب و دیگر هیچ از آه مبهم و سردش که مانده بی پاسخ درست مثلِ معما؛ کسی خبر دارد؟ و حرف می زند و عشق می رسد با او چِقَدْر مَرد و چه آقا! کسی خبر دارد؟! پیامِ دردِ تفنگش، ...

ادامه مطلب »

تقدیم به کلام زنده

هوالعشق ن والقلم و مایسطرون… سلام حتما از همین حوالی عبور خواهی کرد. آری همین حوالی و در زیر کاج های باران خورده و در یک قدم زدن متفاوت، به تماشای گنجشک ها خواهی نشست و خواهی دید سنگ ها را طفلکان بشر   ساخته اند و خواهی دید که زخم و نمک ها نیز محصول کارخانه ی فکر انسانند به ...

ادامه مطلب »

برای دخترم به مناسبت روز دختر

مریم! بیا با من بخوان شعر اقاقی را سرخم؛ سپیدی؛ بارور کن این تلاقی را   مریم! تو رخ دادی میان شعر و فهمیدم تنها دلیل سوژه های اتفاقی را   مریم! نگاه تو شراب تازه ی عشق است پر می‌کند پیمانه‌ی خالی ساقی را   لبخند تو راز تمام جاودانی‌هاست در تو تماشا می‌کنم اسرار باقی را   دنیا ...

ادامه مطلب »

دیدن…؟!

دیدن، شمیم رایحه‌ای از شنیدن است دیدن، ترانه‌ی شبِ از خود رمیدن است   دیدن، شکوهِ ناب ترین شعرِ زندگیست دیدن، کنار قافیه‌ها آرمیدن است   دیدن، مرا به سوی هدف سوق می‌دهد دیدن، شروعِ ثانیه‌های رسیدن است   دیدن، پیام آمده از قعر سینه‌هاست دیدن، به سمتِ قاصدکِ دل دویدن است   دیدن، کلام زنده‌ی لب‌های داغِ ماست دیدن، ...

ادامه مطلب »

بت های این بتخانه…

به مناسبت ورود و دفن شهدای گمنام به کرمان:   دارند می‌آیند مردانی که گمنامند گمنام اما راه حلّ هر معمایند   دارند می‌رقصند همراه سکوتی محض آری چقدر این قاصدک‌ها ناز و آرامند   آزادگی را ارمغان آورده می‌دانند گنجشککان باغ، بندِ دانه و دامند   ای آسمانی‌ها! حقیقت را ببارانید اینجا حقیقت‌های ما هم غرقِ اوهامند   ای ...

ادامه مطلب »

بچه ماهی

بداهه ای در بازگشت از سفر مشهد و حال و هوای خاص حرم: «بچه ماهی» نوشتم باز هم پیش تو شعرِ بی‌پناهی را مقفا کرده ام تصویرهای “یاالهی” را رمیده آهویی از بند صیاد و یقین دارد مداوا می‌کند چشمِ تو دردِ بی‌پناهی را تمنا می کنم از خشکی ساحل ببر دیگر به دریای پر از مهرِ خودت این بچه ...

ادامه مطلب »

نامه ای به دختر سید صفدر حسینی: خدا نمی بخشد!…

از: فرزند یک جانباز ساده بازنشسته به: دختر سیدصفدر حسینی من شاعرکی هستم زخم خورده از خیرالموجودین لیست ناامید و حالا بیرون شده از لابلای غزلهایی که درد را با زبان عاشقانه به تصویرمی کشد، ساعات اولیه و گرم بامداد یک سه شنبه از تیرماه ۹۵ را با یک بی خوابی عمیق پشت سرم میگذارم. یک بی خوابی به بلندای ...

ادامه مطلب »
bigtheme