شوق وصل

تغزلی پر از بغض و برای عرض خداحافظی، تقدیم به او که حقیقتا آزاده زیست:

شده لب تشنه‌ی جامِ پر از لطف تو ساقی‌ها

خجالت می‌کشند از روی زیبایت اقاقی‌ها

دخیلت می‌شود آینه و سنگ و گل و بلبل

گره خورده دل دیوانه‌ام با این تلاقی‌ها

درونم مرده شوق وصل اما من یقین دارم

از این پس با تو درمان می‌شود بی اشتیاقی‌ها

خدایی لذتی دارد به کنج گوشه‌ای خلوت

زیارت‌نامه خواندن در کنار هم اتاقی‌ها

کبوترهات هم روزی‌رسان مردمند ای عشق!

به زائرهات گندم می‌فروشند این عراقی‌ها

تو می‌دانی که خیلی اتفاقی آمدم اینجا

کمک کن تا همیشه باشد از این اتفاقی‌ها

عاکف

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...