الحسود لايسود…
حديث معروفي از حضرت عليعليهالسلام در باب مذمت حسادت نقل شده كه گهگاهي در بيان برخي افراد اجتماع و حتي در سخنان برخي افراد صاحب سخن طرح، ولي غالباً اشتباه معني ميشود! حضرت علي عليهالسلام در نقلي در اين باب، ميفرمايند: «الْحَسُودُ لَا یَسُودُ»(۱) براي رسيدن به معناي عميق و ويژهي آن ابتدا بايد به ريشههاي معنايي لغت «يسود» پرداخت. مي دانيم كه سیّد به معنی آقايي، بزرگی و سروری می باشد و سه حرف ریشهي اصلي آن «س و د» است. از این کلمه كه مصدر سیادت و به معناي بزرگيست فعلهایی از قبیل سادَ و یسودُ و … استخراج مي شود. همهي اين افعال به نوعي به بزرگي و سروري معني ميشوند؛ اما بعضی افراد صاحب سخن، به اشتباه فعل «یسود» را از آسودن و راحتي گرفته و در ترجمهي این حدیث پر معنا، دچار اشتباه ميشوند و بر اساس اين اشتباه در القاء نتيجهي اثرات خُلق ناپسند حسادت در بين افراد اجتماع دچار انحراف ميشوند. براين اساس ضربالمثل اشتباهي هم در بين جامعه رواج پيدا كرده كه بارها ميبينيم زبان به زبان در ميان افراد اجتماع ميچرخد كه: حسود هرگز نیاسود!!!
براستي معناي واقعي حدیث «الحسود لایسود» چیست؟ آیا این ترجمه صحیح است كه حسود بواسطهي حسادتش آرامش ندارد؟ اگرچه ممكن است يكي از نتايج حسد ورزي همين نداشتن آرامش روحي ورواني باشد؛ ليكن معناي عميق تري از اين حديث برداشت ميشود كه همهي اينگونه موارد را در بر ميگيرد.
حدیثی از رسول خداصلالله عليه و آله نقل شده است كه در آن بيان مبارك، پیامبر اسلام صلالله عليه و آله مردم را از سه صفت ناپسند برحذر میدارد. آن حضرت میفرماید: «از سه خصلت بپرهیزید؛ زیرا که این سه صفت، منشاء تمامي گناهان است. از تکبر و سرکشى دوري كنيد؛ چراكه که تکبر شیطان را وادار کرد که بر آدم سجده نکند، پس خدا او را راند و نفرین کرد. از حرص و آز بپرهیزید؛ چرا که حرص و آز سبب شد که آدم از آن درخت بخورد و از بهشت بیرون شود و از «حسد» دوری کنید که حسد قابیل را وادار بر کشتن برادرش هابیل نمود و شخص حسود منکر است و خشمگین به قضاى خداوند، بدان که حسود «بزرگى» و «سیادت» نمیکند.(۲)
به هر حال، معنای درست و صحیح این سخن(الْحَسُودُ لَا یَسُودُ)، چنین است: حسود بزرگى و برترى نمىیابد؛ یعنی انسان حسود به دليل حسادت ورزیدن نسبت به دیگران به بزرگی، آقایی، مقام عالی و بلند مرتبگی دست نمییابد؛ چراكه يكي از اصلي ترين معضلاتي كه روح فرد حسود گريبانگير آن ميشود؛ مشغول شدن فكر و ذهن او به پيشرفتها و خوبيهاي ديگران و حرص خوردن مداوم است و طبيعتاً از كار و فعاليت شخصي خود باز ميماند و مبرهن است كه نمي تواند در جامعه جايگاه و عزت اجتماعي پيدا كند. از طرفي فرد حسود در اغلب مواقع در جهت تخريب شخصيت و يا حتي تخريب آبرو و وجههي اجتماعي افراد بهتر از خود برميآيد و اين نيز يكي از مهمترين موارد و دلايلي است كه باعث ميشود نگاه اطرافيان به چنين شخصي تغيير كند و در نهايت انسان را در اجتماع منزوي مي كند. همچنانكه از ريشهي لغوي و معنايي نيز حديث گهربار هم همين مفهوم استخراج ميشود؛ به اين شكل که «لا یسود» از ریشه «س، و، د»-چنانکه ارباب لغت میگویند-به معنای «بزرگی»، «آقایی»، «مقام عالی» و «بلندمرتبگی» است، نه به معنای سود و بهره و یا آسودگی و آرامش، بر خلاف آنچه که عدهای آن را اینگونه معنا کردهاند و متاسفانه در عرف اجتماع نیز این معناي غلط، رواج پیدا کرده است. البته ممكن است این افراد، در اوايل محبوب دیگران باشند و چهره واقعی خود را نشان ندهند و تظاهر به تحسین ديگري كنند ولي در نهايت بنا به همين حسادت ورزيها شخصيت واقعي خود را نمايان ميكنند و قطعاً منزوي خواهند شد.
روایت شده که شیطان، به درگاه فرعون آمد، و در را کوبید، فرعون گفت: کوبنده در کیست؟
شیطان گفت: اگر خدا بودی، می فهمیدی چه کسی در را می کوبد! فرعون گفت: ای ملعون! داخل شو.
شیطان گفت: ملعونی بر ملعونی وارد می شود، پس داخل شد، فرعون به او گفت: چرا بر آدم سجده نکردی تا رانده درگاه خدا و مورد لعن خدا واقع نشوی؟ در جواب گفت: چون مانند تو در صلب آدم بود. فرعون به او گفت: آیا بدتر از من و خودت بر روی زمین سراغ داری؟ شیطان در جواب گفت: انسان حسود از من و از تو بدتر است. چون حسد عمل نیک انسان را می خورد، هم چنان که آتش هیزم را می خورد و می سوزاند.(۳)
گفتنیست: حسادت احساسی است كه بیش از همه خود شخص را آزار می دهد، اين حس تخريب كننده وقتی به وجود می آید كه شخص احساس كند آنچه دارد، كمتر از آن چیزیست؛ كه باید داشته باشد و تعبير ديگري، به طور كل وقتی انسان حسادت می كند كه آنچه كه دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد.
حسادت در هر جامعه معنی خاصی دارد. در هر جامعه ای، داشتن چیز بخصوصی كه در آن جامعه ارزش جلوه می كند، باعث حسادت می شود. بعنوان مثال: در جامعهي امروز حتی آگهی های تبليغاتي و پيامهاي بازرگاني تلویزیون هم سعی می كنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده از یك كالای بخصوص یا انجام عملی تشویق كنند. جامعه سرمایه دار از حسادت مردم جهت منفعت بیشتر استفاده می كند ، زیرا حسادت یك انگیزه است و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی می شود.
حسادت در واقع به خاطر خانهي بزرگتر، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست؛ بلكه اغلب انسان حسود به خاطر این كه شخصي به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع می شود و يا اينكه محبوبيت اجتماعي(كاذب يا واقعي) پيدا ميكند، حسادت می ورزد.
فرد حسود هیچ وقت فكر نمی كند آن فردی كه بیشتر دارد حتماً تلاش بيشتري داشته است، مشخصاً هر موقعیت بالا و والا براي افراد موفق، چه از نظر اجتماعي یا مالی، قیمتی مانند تلاش بيشتر، تفكر و تعمق، علم و فنون بهتر، استعداد شكوفاتر و… دارد كه اين شخص حسود، هرگز حاضر به پرداخت آن نیست. اكثراً افراد حسود فكر می كنند كه حق آنان ضایع شده و آنها كمتر از دیگری به حقشان رسیده اند! بنابراين حسودانی كه به وهم باطل خود می پذیرند؛ دیگری حقش نبوده كه بیشتر بهره ببرد، رنج بیشتری را به خود هموار ميكنند تا به هر طرق و قيمتي رقيب را از دايرهي رقابت بيرون سازند. این حسودان سعی می كنند با یك رفتار هنجاري به فرد مورد حسادتشان حمله كنند. حمله و تهاجم از نوع، موارد متعددي دارد كه بارزترين آن در جوامع كنوني، تخريب افراد به لحاظ موقعيت اجتماعيست. ديده ميشود برخي افرادي كه در جامعه صاحب شخصيت و چهره شده اند از سوي برخي همصنفيهاي خود مورد اينگونه تهاجمات قرار ميگيرند. به جرأت ميتوان گفت: يكي از بهترين ابزاري كه امروزه افراد حسود از آن بهره ميبرند زدن برچسبهاي سياسي و اجتماعي به فرد موردنظرشان است و در برخي مواقع آلودگي اين سياستبازيهاي مرموزانه با ابزار ديگري در حواشي سياسيكاري مانند زدن برچسبهاي اخلاقي، مالي و… كثيفتر و آلوده تر مي شود. یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند كه طرف مقابل از استعدادها و تواناييهايي كه دارد استفاده نكرده و بدين وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او می شود؛ نابود می كنند. ممكن است در اين بين حتي برخي از نزديكان فرد مورد نظر را با وعدههاي فراوان بخرند تا از اين طريق بتوانند به رقيب خود ضربه مهلكتري فرود آرند.
بايد گفت كه حسادت یك احساس مطلق نیست، بلكه مادهي خطرناكي از بهم آميخته شدن دو عنصر خشونت و شكست است. به زبان فصيح تر خشونتی كه فرد حسود، در وجود خويشتن احساس می كند؛ مانع از رنج بیشتر او از شكست می شود. يعني اينكه فرد حسود با اعمال خشونت و استفاده از ابزار كثيف سياستهاي مرموز و خطرناك، خود را به طرز كاذبي آرام ميكند. البته اين آرامش كه از خشونت فرد حسود به او دست ميدهد تنها به اندازهي يك داروي مسكن و آرامش بخش است كه بعد از اتمام اثر آن، دوباره به آن نياز پيدا ميكند و در هر مرحلهي استفاده نياز به آن بيشتر ميشود. اينگونه است كه اگر شخص حسود، جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شكست رنجش می كشد. چنین شخصی متوجه می شود كه اگر او تمام قدرتش را هم به كار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید . به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج كننده ای میشود . زیرا از خودش سؤال نمی كند كه به چه وسیله ای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیده است.
خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: «وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ ؛ بسیارى از اهل كتاب دوست دارند كه شما را بعد از اسلام و ایمان آوردن(به پيامبر صلالله عليه و آله)، به حال كفر برگردانند و این به خاطر حسدى است كه در وجود آنان ریشه دوانده، بعد از آنكه حق براى آنها روشن شده است ولى شما آنها را عفو كنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خود را بفرستد، خداوند بر هر چیزى تواناست»(۴)
در جاي ديگري حقتعالي ميفرمايد:
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ آیا نسبت به مردم بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟…(۵)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرماید: «إسْتَعینُوا عَلی اُمُورِکُمْ بِالْکِتْمانِ فَإنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَةٍ مَحْسُودٌ؛ بر امور زندگی خود از کتمان یاری بجویید که هر صاحب نعمتی در معرض حسادت است»(۶)
امام باقر علیهالسلام میفرماید : «اِنَّ الحَسدَ ایَاکُلَ الایمانَ کَما تَاکُلَ النّارَ الحَطَب ؛ حسد ایمان را میخورد همانگونه که آتش هیزوم را»(۷)
بدنيست بدانيم كه حسادت هیچ دلیل بیولوژی ندارد يعني نميشود فردي ذاتاً و ابتدا به ساكن حسود به دنيا بيايد؛ بلكه اين حس نابهنجار و خطرناك به مرور زمان و در اثر تجربیاتی كه شخص حسود در زندگی به دست می آورد، شكل می گیرد. معمولاً این افراد در خانواده و محیطی بزرگ شده اند كه انجام خواسته های دیگران مهمتر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ وقت موقعیتی نداشتند كه به دنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و بفهمند از چه كار و فعالیتی بیشتر لذت می برند. يعني سطح فكر و فرهنگ آنها و خانواده و اطرافيان آنها به اين شكل بوده و آنها را اينگونه بار آورده است.
در برخي مواقع ديده شده افراد حسود به غلط اينگونه ميپندارند كه فقط وقتی خواسته های دیگران را بطور كامل انجام دهند مورد قبول مردم میباشند. این افراد معمولاً براي نيل به هدف جلب رضايت طرف مقابل، بیشتر اوقات «دروغ» می گویند و مرتباً به دنبال این هستند كه كاری كنند كه بدان وسیله، رضایت دیگران را كسب كنند.
برزگان و عرفا نيز حسادت را محصول كينه هاي دروني و تعقلات عقل جزئي مي دانند: مولوي در اين رابطه ميگويد:
«هر کسی کو از حسد بینی کَنَد خویشتن بی گوش و بی بینی کُند»(۸)
اين بيت در بيان داستان يك وزير حسود است. شرح آن، مختصراً به اين شكل است كه: وزیر حسود، گوش و بینی خود را از دست داد، تا زهر نیش حسدش را بجان دیگران وارد کند. اين تمثيل زيبا به ما مي فهماند كه هر کس از روی حسادت، قصد ضرر مردم را داشته باشد ابتدا به خود آسیب مي رساند، پس در واقع خود را بی گوش و بی بینی کرده است. دشمنی که از روی حسادت باشد، به شخص حسود صدمه وارد میکند، چون حسود کاری که انجام میدهد، در آن قوهي تمیز و تشخیص(بيني) از وی گرفته شده است:
«بینی آن باشد که او، بویی بَرَد بوی، او را جانب کویی بََرد»(۹)
از ديد فلسفه، هر پديده اي كه جوهر خود را به نمايش نگذارد، معدوم است، يعني وجود ندارد. اگر برق روشني ندهد، معدوم است و نميتوان از برق حرف زد، اگر انسان جوهر انسانيت خود را برون ندهد و آن را به نمايش نگذارد، نميتوان از هستي آن سخن راند:
«هر که بویش نیست، بی بینی بُوَد بوی، آن بوییست کان دینی بُوَد»(۱۰)
مولانا، مي گويد: جوهر بینی و بینی حقیقی آن است که حس شامعهي باطنی داشته باشد و بتواند بوی را تشخیص بدهد. هرگاه، بینی رایحهِي روحانی را استشمام نکند و بسوی کوی حقیقت رهنمون نسازد، نبودن و عدمش بهتر است. بینی وزیر مکار نیز قابل کندن بود…
در عصر «حافظ» ، کسانی بودند که سخنان اورا ساده و مختصر می پنداشتند و از در «حسادت» نسبت به حافظ نگاه می کردند و سعی داشتند تا حافظ را در نظر معاصرانش آدم ساده پندار، جلوه دهند. اما حافظ مرتبت عشق را به حد بالا می برد که هفت گنبد افلاک را مملو از صدای عشق می داند وبدین سان مخالفان اندیشههایش را کوته نظر و مختصر نگر، معرفی میکند و نشان می دهد که آنها توانایی شنیدن این صدای جاودانه را نداشته و از درک ماهیت عشق عاجزند:
«زین قصه هفت گنبد افلاک پر صدا ست کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت»(۱۱)
لذا مي بينيم حافظ نيز حسادت را تجلي كوته نظري افراد مي پندارد و ميگويد: حسودان از حيث اينكه نمي توانند با ديد بلند به اطراف و اطرافيان بنگرند سخنان حكيمانه و تفكرات و پيشرفتها فكري آنان را كوچك ميپندارند.
استاد سخن سعدي نيز يكي از معاصي و آفات اخلاقي و اجتماعي را آثار خود از آنها به زشتي ياد نموده است حسادت ميباشد. از نظر سعدي آدم حسود هرگز به مال و ثروت خود قناعت ننموده و همواره در حرص و طمع و چشم به مال ديگري ميدوزد و كوزهي چشم حريصش با اموال دنيوي پر نميشود و به اندك بسنده نميكند:
«سرهنگ زادهاي را بر در سراي اُغُلمُش(كاخ اتابك اوزبك بن محمد، حكمران ري و اصفهان در زمان محمد شاه) ديدم كه عقل وكياست و فهم و فراستي زايدالوصف داشت هم از عهد خردي آثار بزرگي در ناحيهي او پيدا.
بالاي سرش ز هوشمندي ميتافت ستارهي بلندي
في الجمله مقبول نظر سلطان آمد كه جمال صورت و معني داشت و خردمندان گفتهاند : توانگري به هنر است نه به مال و بزرگي به عقل نه به سال. ابنـاي جنس او بر منصب او حسد بردند و به خيانتي متهم كردند و در كشتن او سعي بيفايده نمودهاند . دشمن چه زند چو مهربان باشد يار؟ ملك پرسيد كه موجب خصمي اينان در حق تو چيست؟ گفت: در سايهي دولت خداوندي دامَ مُلكُهُ، همگان را راضي كردم مگر حسود را كه راضي نميشود الّا به زوال نعمت من و اقبال دولت خداوند باد.
توانم كه نيازارم اندرون كسي حسود را چه كنم كو ز خود به رنج دراست
حسود از نعمت حق بخيل است و بندهي بيگناه را دشمن ميدارد .
الا تا نخواهي بلا بر حسود كه آن بخت برگشته خود در بلاست
چه حاجت كه با او دشمني كه او را چنين دشمني در قفاست»(۱۲)
به اميد اينكه اين مرقومه مقبول حق و اهل نظر افتد.
«ما شهرهي شهريم به طنازي و مستي
بگذار حسود از تب اين درد بميرد»(۱۳)
ياعلي.
پي نوشتها:
۱- غرر الحكم و درر الكلم-حديث۱۰۱۷
۲- ارشاد القلوب جلد ۱ صفحه ۳۱۱
۳- گنجينه جواهر (كشكول ممتاز)
۴- بقره-۱۰۹
۵- نساء -۵۴
۶- نهج الفصاحه
۷- اصول كافي جلد ۲
۸و۹و۱۰و۱۱- مثنوي معنوي مولوي
۱۲- گلستان سعدي باب اول
۱۳- عاكف كرماني