بسمه رب الحسین
در ادامه مطالعات در رابطه با قیام حسینی عاشورا در کتاب “روح مجرد” نوشته محمد حسین طهرانی خواندم:
«… صحنۀ عاشورا عالیترین مناظر عشقبازی است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال الهی، و نیکوترین مظاهر اسماء رحمت و غضب؛ و برای اهل بیت علیهمالسّلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلی ذِروۀ حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقّق به اصل ظاهر، و فنای مطلق در ذات أحدیّت چیزی نبوده است. تحقیقاً روز شادی و مسرّت اهل بیت است. زیرا روز کامیابی و ظفر و قبولی ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست. روز عبور از جزئیّت و دخول در عالم کلّیّت است. روز پیروزی و نجاح است. روز وصول به مطلوب غائی و هدف اصلی است. روزی است که گوشهای از آنرا اگر به سالکان و عاشقان و شوریدگان راه خدا نشان دهند، در تمام عمر از فرط شادی مدهوش میگردند و…»
این مطلب ذوقی و به نوعی شاعرانه و عارفانه برایم بسیار لذت بخش بود و مرتب این نگاه به عاشورا را در ذهنم مرور می کردم؛ چرا که نویسنده این کتاب را-که با واسطه و بی واسطه در محضر بزرگان و عرفایی خاص کسب علم کرده- شخصی محقق، صاحب فکر و اندیشه و عالم در حوزه دین می دانم. تا اینکه در جایی ذیل همین عبارات مطلبی را دیدم که نگارنده آن، ضمن اعتراض به این مطلب و نویسنده آن، به چنین نگاهی که از زبان و قلم بزرگانی مانند حضرت مولانا ساطع شده است اعتراضی نابجا کرده است. در آن مرقومه آورده شده بود: این کلام، استنتاجی ناروا است. اینکه بیان شده نگرش کسانی چون جلال الدین مولوی و سید هاشم موسوی حداد به روز عاشورا، ناقص و یک بُعدی است به این جهت است که جنبه شخصی و فردی عاشورا را دیده ولی از جنبه اجتماعی شهادت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه غفلت ورزیده اند. حتی در همین بُعد فردی هم فقط به کارنامه افتخارآمیز یک زندگی نگریسته ولیکن از پیوند عاطفی و انسانی و سابقه علاقه و دوستی غفلت کرده وگرنه عاشق از فراق معشوق می نالد و حاضر نیست کوچکترین خاری پای محبوبش را آزار دهد تا چه برسد به آنکه کشته و قطعه قطعه شود! گریستن بر حضرت امام حسین(ع)، ابراز احترام و محبت به آن محبوب الهی است. در نگرش شاعرانه مولوی متأسفانه به جنبه ایمانی، تربیتی و اجتماعی شعائر و دستورات دینی و حکمت روایات فراوان توصیه به گریستن و گریاندن برای امام حسین(ع) توجه نشده است! و … ولی نگرش اهل بیت علیهم السلام، الهی و کامل و جامع است و به همه ابعاد توجه شده یعنی با عنایت به جنبه های گوناگون انسانی، عاطفی، تربیتی، اجتماعی و … به عزاداری و گریستن بر حضرت سیدالشهداء(ع) توصیه شده و ثوابهای فراوان برای بکاء و إبکاء و حتی تباکی در مصیبت شهادت حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه ذکر شده است.
اینکه نگارنده این مطلب که متاسفانه در حوزه دین و مذاهب، دارای جایگاه جهانی هم هست، چگونه به چنین تحلیل اعتراضی پرداخته و به صورت سطحی به کلام مولانا و بزرگانی از این قبیل نگاه کرده است؟ جای سوال فروان دارد! چراکه به وضوح مشخص است شادی مطرح شده که باید در ایامی مانند عاشورا به آن پرداخت در نگاه بزرگان این حوزه و صاحبان این اندیشه دارای جنس متفاوتیست که خود به نوعی در بردارنده اقامه عزای حضرت سیدالشهداست. باید شاد بود که به پیشوایی اقتدا کردیم که آزادگی و اهداف انسانی و اجتماعی والای خود را به درهم و دینار و مقام و جایگاه کوتاه و گذرای دنیای فانی معاوضه نکرده است و تا پای جان برای آرمان خود جنگیده است. باید شاد بود که این پیشضوای بزرگ به ما آموخته است که در مسیر وصال، بذل جان، کوچکترین کاریست که می توان انجام داد و چه خوشی و شادمانی بهتر از وصل و سیر الی الله؟ اگر عطوفتی بین ما و حضرت حسین علیه السلام است باید محور بالیدن و افتخار تاریخ بشری باشد و نه منشا غم و غصه ای که خالی از معرفت و محتوا باشد. بله گریستن به حال و روز جامعه خودمان رواست؛ گریه به اینکه جامعه زمان حسین(ع) و حتی بخش های قابل توجهی از جامعه جهانی زمان نیز ما به دلیل عدم شناخت و آگاهی، نتوانسته مظهر آزادگی را یاری رسانده و او را به عنوان پیشوای خود بپذیرد و منش انسان مدارانه او را در اجتماع پیاده کنیم و در عوض، آن زمان در مقابل او و امروز در مقابل اهداف و اندیشه والای او ایستادیم. آن زمان او را کشتیم و امروز حقایق عاشورا ذبح کرده ایم و اما صرفا گریه و اشک بر حذف به ظاهر فیزیکی وجود شخصیت بزرگی همچون حسین(ع) وعدم توجه به پیامدهای اصلی این قیام-که برای حسین و حسینیان، موجب سرور و سربلندی و سرافرازی در طول یک تاریخ متمادی بوده و هست-کاری کاملا بیهوده، بی تاثیر و عبث است. لازم به ذکر است، گریه و اشک و اقامه عزایی که توسط بزرگان، منجمله اهلبیت علیهم السلام نیز برپا می شد با بهره گیری از هنر و ادب شخصیتهایی مانند دعبل، کمیت، فرزدق و… مملو از شناخت و معارف بود و نتیجه ای جزو اصلاح جامعه و تبیین مسائل انسانی و الهی در بر نداشته است. برخی مواقع نوع عزا و گریه ما آنقدر خالی از معرفت و معارف است که پندار هر بیننده ای و شنوده ای این خواهد بود که العیاذ بالله حسین شکست خورده عصرعاشوراست در چنین جلسه ای خود یزید و شمر هم شرکت می کنند و اشک می ریزند. در حالی که باید بدانیم که حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه هرگز شکست نخورد، بلکه کاملاً پیروز شد؛ زیرا به وظیفه شرعی و الهی خودش با کمال اخلاص عمل کرد و خدای حکیم از او خشنود و راضی است و به لقاء الله رسیده است و اینگونه نامش به عنوان یک آزاده در تاریخ بشر ماندگار شد.
والسلام
محمدعلی عربنژاد(عاکف)
چهارم محرم ۱۴۴۱