کمی تکیدهتر از قاب روی دیوارم
و از سکوت پر از انتظار سرشارم
چنان گذشت به من عمر، تلخ و بیحاصل
به جان عشق از این روزگار بیزارم
به جرم شعر و تغزل شماطتم کردند
به دردِ لعنتیِ شاعری گرفتارم
روانیام؟ به شما چه؟ شما چه میفهمید؟
رها کنید مرا در میانِ افکارم
نفس نمانده برایم یکی بیاید کاش
کشان کشان برساند مرا به سیگارم
خیال میکنم و هی خیال پشت خیال
یکی نشسته کنارم که دوستش دارم
محمدعلی عرب نژاد
از مجموعه شعر
به وقت پارادیس