بنام خدای عشق
…شب، چند بیت شعر با اشاره ای یا به قول امروزی ها تضمین به غزلی از لسانالغیب حضرت حافظ نوشتم:
«بلبلی برگ گلی خوشرنگ» را گم کرده باز
«واندر آن برگ و نوا» گلهای باغ افسرده است…
…فردای آنشب، بر اثر یک اتفاق کاملا غیرمنتظره و غیرمترقبه، برای دیدار منحصربفرد، راهی منزل شخصیِ استاد مودب شدیم…
استاد #جمال_الدین_مودب فرزند محمدحسین(۱)، متولد سال ۱۳۲۷ از اساتید بنام خوشنویسی( نستعلیق عالی و ممتاز) اصالتا اهل خطهی “سعدی” و “حافظ” و “وصال” اما ساکن دیار کریمان و بنیانگذار انجمن خوشنویسان کرمان و از شاگردان استاد مرحوم سیدحسنمیرخانی و میشود گفت در حال حاضر بزرگترین و از بهترین اساتید خط کشور است.
چای خوردیم ودر محضر جمال الدین مودب زانو زدیم. لحظاتی معنوی و به نوعی عاشقانه را با استاد و سخنان و درد دل های ایشان گذراندیم، از خط و هنر و شعر و از روزگار بی مرام امروز گفتیم و شنیدیم… استاد از غصه هایش گفت و از انتقال آثارش از موزه ی شیراز به کرمان و از وعده و وعیدهای سرخرمن خیلی ها برای راه اندازی موزه ی او در کرمان حرف های فراوانی داشت. از اینکه بدلیل قوانین مطروحه از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور نتوانسته آثارش را به خارج از مرزهای سرزمینمان ببرد و از درد فراق همسرش و غصه ای سال های پایانی عمر او و از تنهایی این روزهایش و…
آری او این سالهای اخیر را در فراق همسر مهربانش سپری کرده بود و تنها زندگی می کرد. استاد گاهی شعر هم می گوید و اهل موسیقی و هنرهای دیگری نیز هست.
استاد می گوید: حرف های مسوولان همیشه در حد حرف و نامه می ماند نگران آثارم هستم، حاصل چند دهه فعالیتم زیر سقفی سست در خطر است!!
اتاق کار استاد پر بود از اثرات هنری و روزنامه ها و عکس ها. تقریبا می شود گفت نشریه ای در کرمان نبود که از استاد نگفته باشد و یا با وی گفتگو نکرده باشد. تقریبا همه ی مسوولین و اصحاب رسانه و هنر و اندیشه به حضور استاد رسیده بودند. تصاویر نصب شده بر روی دیوارها نشان می داد که از شخص اول کشور تا دوستان و شاگردانش همه و همه آمده بودند و از نزدیک آثار استاد را دیده بودند. آنگونه که فهمیدیم بجز ایران، در برخی کشورهای آسیایی و اروپایی نیز حرف آثار خارق العادهی استاد، بر سر زبان ها بوده و هست.
سخن در این باره و در خصوص بزرگی استاد و هنرش بسیار است اما آنچه که در این بین و با این جایگاه، بیش از همه به استاد عظمت می بخشید ، تواضع باورنکردنی استاد بود. مهربان، شوخ طبع، راحت و بی آلایش، اهل دل و مهمان نواز.
***
حقیقتا اتفاق جالبی بود، خیلی جالب، به حدی که سروده دیشب و خاطرات سال های دور و روزگار امروز مرا ناخودآگاه به هم پیوند می داد. حضور در محضر استاد، برایم تداعی کننده ی خیلی چیزها بود. لبخند و چهرهی استاد مودب، حرفهای دلنشین او، مرام و معرفتش، اندیشهی زیباس ایشان، تقریبا زندگی و رفتار استاد به طرز بسیار عجیبی شبیه شاعر بزرگ و فقید کرمانی سیدمحمودتوحیدی(ارفع) بود.
بغضی آشنا در گلوی صاحب مرده ی من امان نمیداد که حرفهای دلم را بزنم. فکر میکردم دوباره لحظاتی را با ارفع(۲) نشستم و انگار به نوعی ارفع و یاد و خاطراتش برایم زنده شده بود و جالب اینکه از حرف های استاد متوجه شدم که مرحوم ارفع از نزدیکترین دوستان استاد بود و تعدادی از سروده های ارفع نیز با خط منحصربفرد استاد تحریر شده بود.
شعر شب گذشته ام را برای استاد خواندم. بلافاصله در ادامه ی سخن، استاد داستان ناصرالدین شاه و وصال شیرازی و شعر حافظ(۳) را تعریف کرد و بعد کمی از شعر بلبل و برگ گل و حافظ سخن به میان آمد و از وصال شیرازی و کمی هم از ارفع کرمانی گفتیم.
نکتهی قابل توجه در این دیدار، جملهی قابل تاملی بود که در بین اینهمه مصاحبه و گفتگویی که در رسانه های مختلف با استاد صورت گرفته بود، تا بحال از زبان این مرد بزرگ، تیتر نشده بود.
از ابزار خطاطی اش که سوال کردیم، حرفمان رسید به قلم و استاد مودب درباره ابزار کارش اینگونه گفت: تا حالا به هیچ وجه، با نیِ خیزران ننوشتم و برای هیچ کس خیزران سر نکردم، فقط بخاطر امامحسین!!!!(۴)
آری عجیب نیست. یک استاد خط، آنهم در این سطح والا و بالا میتواند با عبارتی کوتاه روضه خوان کربلا شود. بیش از پنجاه_شصت سال خطاطی اما بدور از خیزران، بخاطر یک اعتقاد راسخ. بنده می گویم این جمله را باید با آب طلا نوشت.
به استاد وعده دادم که خودم با افتخار اولین کسی باشم که این جمله را رسانه ای کنم و از رسانه های شخصی خودم شروع کردم و دوست دارم و قصد کردم کاری کنم که این جمله را تمام جهانیان بشنوند:
#بخاطر_امام_حسین_با_خیزران_ننوشتم
روضه خوانها به این گونه جملات میگویند گریز به کربلا(۵). استاد هم امروز زد به صحرای کربلا…
یادم آمد:
مهتاب دیشب تا طلوع صبح، ارفع!
واکربلا واکربلا واکربلا داشت…(۶)
م.عرب نژاد-عاکف
۲۳/۲/۹۵
***
نمونه هایی از آثار استاد:
پی نوشت:
۱) استاد جمال الدین مودب فرزند محمد حسین، متولد سال ۱۳۲۷ هجری شمسی صادره از کازرون می باشند. ایشان از اساتید بنام خوشنویسی( نستعلیق عالی و ممتاز) و از شاگردان استاد مرحوم سید حسن میرخانی می باشند.
خط نستعلیق یکی از شیوههای نگارش خط در خوشنویسی اسلامی است. این خط در ایران شکل گرفت و بیشتر هم در ایران رواج دارد و خوشنویسان ایرانی بیشتر با این خط به هنرنمایی میپردازند. خط نستعلیق معرف روح و فرهنگ ایرانی است. خط نستعلیق نشانهای بارز از طبع و سلیقه زیبایی شناختی ایرانیان است و بیشک زیباترین و ظریفترین خط در میان خطوط اسلامی است تا جایی که آن را بهحق «عروس خطوط اسلامی» لقب دادهاند.
۲) مرحوم سيد محمود توحيدي متخلص به ارفع كرماني (۱۳۷۹ ـ۱۳۲۲ ش) كه البته بنا به گفته استاد میرافضلی(از شعرا و اساتید شعر کرمان) در معرفي او به جامعه ادبي كشور قصوري از جانب اهل ادب كرمان ديده ميشود. از مرحوم ارفع كرماني در زمان حياتش مجموعه شعري با نام در شهر قصه هيچ غريبي غريب نيست (كرمان، ۱۳۷۸) چاپ شد و همين مجموعه، بعد از مرگش توسط انتشارات مركز كرمانشناسي با نام ياسها و داسها تجديد چاپ شد (كرمان، ۱۳۸۰) و متأسفانه هيچ كدام از اين دو مجموعه به دليل پخش محدود و نامناسب نتوانست جايگاه واقعي ارفع كرماني را در شعر امروز كرمان نشان دهد.
۳) گویند روزی ناصر الدین شاه تمام ادیبان را جمع کرد و پرسید حافظ در غزلی گفته است:
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا نالههای زار داشته ؟؟!
اما از پاسخ هیچ یک از ادیبان راضی نشد. بنابراین نامهای برای شاعر بزرگ معاصر خود، «وصال شیرازی» نوشت و معنای دقیق این غزل حافظ را جویا شد.
نامه زمانی به دست وصال رسید که او عزادار فرزندش بود. وصال، نامه ناصرالدین شاه را در نیمه شب مطالعه میکند و برای کشف معنای حقیقی این ابیات، رجوعی به اعداد ابجدی حروف الفبا -که روح حروف و کلمات است- میکند و در میابد که:
عدد ابجدی بلبلی برگ گلی، با ابجد حروفِ حضرات علی، حسن، حسین علیهم السلام مطابقت دارد؛لذا پاسخ پادشاه را به زبان شعر به این صورت بیان میکند که:
خسروا در حالتی کین بنده را غم یار داشت
یادم آمد کز سئوالی آن جناب اظهار داشت
در خطوط شعر حافظ گرچه پرسیدی زمن
بلبلی برگِ گلی خوشرنک در منقار داشت
فـکـر بــسـیـاری نـمـودم، لـیـک مـعلـومـم نـشـد
چونکه شعرش در بُطون اسرار بس بسیار داشت
نیمه شب غواص گشتم در حروف ابجدی
تا ببینم این گُهر ، آیا چه دُرّ ، در بار داشت
بلبلی برگِ گلی شد سیصد و پنجاه و شش
با علی و با حسین و با حسن معیار داشت
برگ گل سبز است و دارد آن نشانی از حسن
چونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشت
رنگ گل سرخ است این باشد نشانش از حسین
چـونـکه در وقـت شهـادت چهـره ای گلنار داشت
بلبلی باشد علی کز حسرت زین برگ و گل
دائما آه و فغان و نالهی بسیار داشت
۴) در کتاب معتبر الهوف علی القتل الطفوف(تاریخ کربلا) آمده است: روزى كه سرهاى شهدای کربلا را بر يزيد وارد كردند… سر امام حسين علیه السلام در طشتی طلا قرار داشت، سكينه و فاطمه دختران ابى عبدالله عليه السلام قدمى كشيدند تا سر را در داخل طشت ببينند، همين كه چشمشان به سر پدر افتاد صداى شيونشان بلند شد.
يزيد با چوب دستى(خیزران) بر لبهاى حضرت مى زد و مى گفت: يوم بيوم بدر امروز از جنگ بدر انتقام گرفتيم…
۵) اصلاحی در مداحی است که معمولا روضه های اهلبیت را به روضه کربلا متصل می کنند و به آن در اصطلاح “گریز” می گویند
۶)بیت پایانی یکی از غزلیات مرحوم سیدمحمود توحیدی(ارفع) در مدح و عزای امام حسین و واقعه ی عاشورا
سلام جناب عاکف
عالی بود برادر استفاده کردیم