این غزل را به مناسبت ماه خرداد(ماه تولد خودم ) برای دل خودم
و تقدیم به همه ی خردادی های عزیز و احساسی سرودم:
نوبتی هم که بُود، نوبتِ خُردادی هاست
ماهِ خرداد، دلم، در پی همزادی هاست
منکه کورم، ولی انگار مشامم مست است
نکند یوسفِ من، اهلِ همین وادی هاست
در خراباتِ دو چشمانِ تو دل را دیدم
روزگاری شده که فارغ از آبادی هاست
تا که از کنجِ لبت، قند و عسل می ریزد
دشمنت، مجتمعِ صنفیِ قنّادی هاست
خواستم جان به تو تقدیم کنم؛ بوسیدم
تیغِ ابروی تو که، آخرِ جلّاّدی هاست
در همین کنجِ قفس تا به ابد خواهم ماند
بی سبب، بال و پرم، زخمیِ آزادی هاست
بینِ دل ها، دلِ پر غصه ی من، پیدا نیست
غمِ من، گم شده در همهمه ی شادی هاست
عاکف! از سینه برون آر غزل را، آری؛
نوبتی هم که بُود، نوبت خردادی هاست…
م.عرب نژاد(عاکف)، یکم خرداد نود و چهار