بنام حضرت دوست
در سفرهای نوروزی امسال در گذر از همه ی آنچه که گذشت امروز نگاهی انداختم به چند روز گذشته و دیدم در کنار همه اتفاقات زیبا مثل قدم زدن در کویر میان راه، عکس گرفت در میان سبزه ها، نخوردن غذای گرانقیمت باغ مشیر الممالک، غزلسرایی های لب دریای گاهی آرام و گاهی طوفانی، سردی برف کوهستان های شمال، قدم زدن زیرباران در کنار سد شهید رجایی ساری،کباب ماهی شب عید، سفره هفت سین سواحل خزر، بحث و جدال های خانوادگی و… آنچه دل مرا به خود جذب و نگاهم را به سمت خود معطوف کرد. رفتار و ذات و مرام پیرمرد با صفای یزدی بود که در سن ۷۰ سالگی همچنان مشغول کار و تلاش است و به نظرم کسب و کارش هنوز همان صفای و وفای قدیمی ها را با خود به همراه دارد.
آقای زمانیان همان پیرمرد با صفاست که روی در خانه اش-یعنی همان محل کسب و کارش-کاغذهایی نصب است که مملو از اندرزهای اخلاقی و احادیث و روایاتیست که مشخص است از دل برآمده و حقیقتا بر دل می نشیند.
او وقتی از مراجعه کنندگان میخواهد که در ساعات استراحت و نماز ظهر مزاحم نشوند جملاتش را در کاغذ پاره ای با لطافتی خاص، اینگونه بپایان رسانده است:
“…چرا باید شما نامهربان باشید؟!”
او می گوید سواد چندانی ندارد و هیچ وقت، مدرسه و مکتب نرفته است و کمی با تلاش خود سواد خواندن و نوشتن را آموخته است!
زمانیان گاهی شعر هم می گوید و پندهای اخلاقی خود را قالب نظمی منحصر به خود و زبان و سواد خودش در کتابی بنام “نغمه های زندگانی” جمع آوری کرده است.
جالب اینجاست که زمانیان با یک قیمت ثابت پیک نیک ها را به نحوی شایسته گاز می کند و چنانچه ببیند مخزن پیک نیک و یا کپسول، به تعمیرات سرپایی هم نیازمند است بطور رایگان آن را انجام می دهد.
آری آقای زمانیان اینگونه است و در کنار گاز کردن پیک نیک ها و تعویض کپسولهای گاز همشهریان و مسافران، مشغول یک کار زیبای دیگر هم هست و آن کار چیزی نیست مگر اینکه به رغم بی سوادی و سن بالایش و با همان بضاعت علمی و گفتاری که دارد رساندن پیامی مهم به جامعه برای تثبیت این بیت مشهور حضرت استاد سخن:
“به جان زنده دلان، سعدیا! که ملک وجود
نیرزد آنکه دلی را ز خود بیازاری”
از کل سفرهای نوروزی همینجایش صددرصد به دلم نشت. نه دریا، نه صحرا، نه بیابان، نه بوستان، نه کباب و نه کتاب، هیچکدامشان اینگونه و به این اندازه برایم خوشایند نبود.
درود بر خادمان بی ادعا