شبِ شعر عاکف

در این شهر، راهی به جایی ندارم

به جز دردها آشنایی ندارم

 

بدور از صفِ مدعیان نشستم

همین هستم و ادعایی ندارم

 

تو ای شیخ! باش و خدایی که داری

که من جز بتِ خود، خدایی ندارم

 

میان همه دلبری‌هایِ دنیا

پری رویِ بالا بلایی ندارم

 

چنان بی تو غرقِ سکوتم که حتی

غم و هق هقِ بی صدایی ندارم

 

در این راه، ماندم که ماندم که ماندم…

حقیقت همین است؛… پایی ندارم

 

قفس، بکشند یا درش بسته باشد

زمانی که بالِ رهایی ندارم،

 

زمانی که حتی تو هم قهر کردی؛

زمانی که نای و نوایی ندارم

 

شبِ شعرِ عاکف، سرم را بریدند؛

ولی حیف کرببلایی ندارم

 

canall-sher-akef-1

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...