#هوالعلیم
تصاویر زیر مربوط میشود به اولین سالهای #کارمندی سالهای خاطرهانگیزی که پر بود از اتفاقات جالب. اگر اشتباه نکنم دوم یا چهارم اردیبهشت ۷۹ بود که اولین حس #پشت_میز_نشینی را تجربه کردم.
?بعنوان کارآموز بعد از اخذ مدرک پایان تحصیلات، در حوزه معاونت امور عمرانی #استانداری_کرمان مشغول بکار شدم. پدرم در آستانه بازنشستگی بود و یادم هست یکی از بزرگترین مخالفتها برای انتخاب #شغل_دولتی و #کارمند شدن بنده از سوی پدرم بود. بر خلاف اینکه عدهای اینگونه فکر میکردند و هنوز هم بر این باورند که بنده با رابطه و پارتی پدرم شاغل شدم اما هیچ زمانی پدرم برای اینکه بنده کارمند شوم جایی به کسی سفارشی نکرد. اگرچه هرجایی و به هر مدیری برای کارم مراجعه کردم به حرمت وجود پدر، خوب تحویلم میگرفتند و به جهت اینکه فرزند #جواد_عربنژاد بودم مورد لطف بی شایبه بسیاری از همکاران ایشان قرار میگرفتم و همچنان آنچه که دارم از برکت وجود این مرد بزرگ است اما مخالف اصلی بنده در انتخاب #شغل_کارمندی پدرم بود.
?خلاصه اینکه تقدیر اینگونه رقم زد که کارمند شوم. پدرم وقتی از پس بنده بر نیامد که شغل آزاد(مهندسی) انتخاب کنم مصمم شد سفارش کند:
۱-این میز امانت است در امانت خیانت نکن
۲-این پروندهها آبروی مردم است آبروی مردم از آبروی کعبه بالاتر است
۳-به حق بزنی به ناحق میخوری
۴-در مقابل هشت ساعت کار حقوق میگیری حقوق خود را حرام نکن
۵-ارباب رجوعان بر ما حق دارند و ما بر آنها هیچ برتری نداریم
ووووو حدود بیست سفارش از این نوع….
?اذعان میکنم هرگز مثل پدرم نشدم و نتوانستم سفارشات او را کامل انجام دهم اما خدا را شکر که حداقل تا این لحظه به رغم فرصتهایی که برای سو استفاده فراهم بوده و موقعیتهایی که تا کنون داشتم به یک خانه استیجاری و یک ۴۰۵مدل۸۸-که آن هم از قضا مال خودم نیست-بسنده کردم.
?ناشکری نمیکنم، بخور و نمیری هست و سلامتی هم کمی تا قسمتی. طعم زیرمیزی و رشوه و رانتخواری و عضویت در فلان تعاونی و… را نچشیدم. سر یک ارباب رجوع هم داد نزدم زیرآبزنی هم بلد نبوده و نیستم و اهل پست و منصب هم نبودم.
?این روزها پس از ۱۸ سال زندگی کارمندی، با مدرک #فوق_لیسانس با همه فراز و نشیبهایش میگذرد و اگرچه اهالی #رشوه و #اختلاس و… هرازگاهی از سر کینه و حقد و حسادت به بیپولی ما طعنه میزنند اما با همینها خوشیم امیدواریم خوشی آنها هم زودگذر نباشد.