دیدن…؟!

دیدن، شمیم رایحه‌ای از شنیدن است

دیدن، ترانه‌ی شبِ از خود رمیدن است

 

دیدن، شکوهِ ناب ترین شعرِ زندگیست

دیدن، کنار قافیه‌ها آرمیدن است

 

دیدن، مرا به سوی هدف سوق می‌دهد

دیدن، شروعِ ثانیه‌های رسیدن است

 

دیدن، پیام آمده از قعر سینه‌هاست

دیدن، به سمتِ قاصدکِ دل دویدن است

 

دیدن، کلام زنده‌ی لب‌های داغِ ماست

دیدن، شبیهِ حادثه‌ی بوسه چیدن است

 

دیدن، همان رها شدن از سرزمین ظلم،

دیدن، به آسمانِ شرافت، پریدن است

 

برگشته‌ام به شعر بلند گذشته‌ها

فهمیده‌ام تمامیِ تاریخ، دیدن است

***

بداهه ای در سمینار دیدن- کرمان ۶مرداد۹۵

محمدعلی عرب نژاد(عاکف)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...