کنار تو سخن گفتن از احوالم؛ عجب کاری!
بله! انگار که در شوره زاری بذر می کاری
مرا از پیش خود با هر بهانه رد مکن اینقدر
بهانه کم کن و راحت بگو سربارٍ سرباری
رهایم کاش با کلّ بدیهایم نمی کردی
شبیه داستانی که… کنار هرگلی خاری…
پس از یک عمر در پای تو ماندن بر تو بالیدن
عزیزم! تازه فهمیدم بقرآن مردم آزاری
دمت ای چشم با احساس من! همواره گرم گرم
بنازم همتت را بر کویرم خوب می باری
جهنم بدتر از این می شناسی نازنین من؟!
جدایی از کسی که قدر دنیا دوستش داری
عبارت های پایانی شعر عاکف و ای کاش!
میان التماسم می شنیدم از لبت، آری