امروز روز جانباز است
شاید هر کسی با چشم و اندیشه ی خودش به این مقوله نگاه کند.
و شاید…
کسی باور نکند که سیمین_بهبهانی هم برای این شخصیت ناشناخته، شعری گفته باشد
و شاید…
سیمین هم میدانست و باور داشت که در عرصهی جانبازی، ریا جایگاهی ندارد…
بهبهانی را خیلی ها دیدهاند و تفکرش را می شناسند، با رسوم ادبی و فکریاش آشنایی دارند و میدانند اهل برخی حرفهای امروزیِ کوچه و بازار نیست…
وقتی سیمین برای “مردی که یک پا ندارد” شعر میگوید، قطعا به این آرمان عشق می ورزد و معتقد است که اینها مردان بزرگ خدایند…
آری سیمین را همه می شناسند…
و جانباز را خیلیها هنوز نشناخته اند…
و شاعران خوب این عبارتها را می فهمند…
خیلی خوب…
روز جانباز مبارک باد
عاکف
***
تقدیم به پاهای چالاکپیما:
شلوار تا خورده دارد مردی كه یك پا ندارد
خشم است و آتش نگاهش یعنی تماشا ندارد
رخساره می تابم ا،ز او اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شاید از بیست بالا ندارد
بادا كه چون من مبادا چل سال رنجش پس از این
خود گر چه رنجست بودن بادا مبادا ندارد.
با پای چالاك پیما دیدی چه دشوار رفتم
تا چون رود او كه پایی چالاك پیما ندارد؟
تق تق كنان چوبدستش روی زمین مینهد مهر
با آنكه ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد
بر چهره سرد و خشكش پیدا خطوط ملال است
گویا كه با كاهش تن جانی شكیبا ندارد
گویم كه با مهربانی خواهم شكیبایی از او
پندش دهم مادرانه گیرم كه پروا ندارد
رو می كنم سوی او باز تا گفتگویی كنم ساز
رفته ست و خالیست جایش مردی كه یك پا ندارد.
سیمین_بهبهانی
***