در میان انبوه سبزههای خرداد و در آخرین روز ماه شعبان همراه با خستگیهای پیشانی مادرم از باغ پدری برگشتم از وسط شبدرها، از همانجایی که ردی پر رنگ از زحمت پدر هست و دست و دلبازیهای #مادر را به رخ میکشد.
الان دقیقا از همان لحظههاییست که بین نوشتن و ننوشتن یک چیزهایی تردید دارم.
بگذریم فعلا
رمضان در پیش است؛ ای کاش بخاطر این ماه هم که شده حداقل یاد بگیریم گذشتهی خود را با همهی آنچه که داشته تلخیها و شیرینیهایش فراموش نکنیم.
رمضان است کاش در آغاز این ماه عزیز بفهمیم مبطلات نماز و روزه فقط اینهایی نیست که در رسالهها گفته اند
من از اهالی فتوا عذر میخواهم؛ اما از عقلانیت و انسانیت و یا همان #پیامبر_باطنی آموختم: رساندن غبار به قلب دیگران، قطعا روزه را باطل میکند
رمضان در پیش است اما اینهایی که مثل من در خانه مادر دارند و هنوز سایه پدر بر سرشان هست و باز در بالادستهای افق به دنبال رویت ماه هستند، سخت در اشتباهند
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر
و باز می گویم:
ای کاش یادمان نرود کجا بودیم و کجا هستیم
چرا که:
#این_نیز_بگذرد