سرودهای مشترک از چند شاعر جوان کشور تقدیم به آتشنشانان قهرمان ساختمان پلاسکو:
زیر آواری و من در زیر آوار غمت
دل پریشان مانده ام از سرنوشت مبهمت
چون خلیل آتش به جانت سرد می شد کاش تا
من نبودم اینچنین در گیر و دار ماتمت
ابرهاي بغض من بي وقفه باران ميشود
اشكهاي من نخواهد بود اما مرهمت…
اُف بر این آتش که بوسیده ست دستان تو را
ریخته خاکستری بر گیسوان درهمت
شعله ي عشق وطن آتش نشانت كرده بود
دست های سرخ آتش عاقبت شد محرمت
رد پایت بر صراط عشق بازی حک شده
من تو را انسان بنامم یا فرشته خوانمت؟!
وای بر آوار بی انصاف بر آتش که شهر
مانده خاموش از نوای ناله ی زیر و بمت
من یقین دارم نمی یابند شاعرهای عصر
واژه ای در وصف احوالات پر پیچ و خمت
سوختی اما تمام قاصدک ها شاهدند
شعله می ترسد برادر جان از اسم اعظمت
من یقین دارم که حاتم نیز کم آورده است
پیش ایثاری ورای خوی همچون حاتمت
مانده بر جا از تو روی دامن رویای شهر
خاطراتی خیس تر از اشک های نم نمت
بر نفسهایت قسم هرگز نخواهد شد جدا
در میان قلبها پیوندهای محکمت
مدتی در شهرمان آزادگیها مرده بود
زنده شد آزادگی از آن مسیحایی دمت
گرچه رفتي مرد هاي مثل تو كم نيستند
بر زمين هرگز نمي افتد شكوه پرچمت
مهديه انتظاريان
منبع:
عالی بود جناب استاد