آرشیو برچسب: مجموعه غزل فلوکستین بیست

دود می‌خواست ببوسد نفسم را دمِ صبح

زلزله رقص‌کنان آمد و دیوار شکست تکیه دادم به دلم، هیبتِ آوار شکست رفتی و خاطره‌ها ماند و من و شورِ غزل ودل از غصه‌ی این حادثه سرشار شکست ارتشِ عشق به جنگِ دل من آمده‌ بود بغضِ یک شهر در این حمله‌ی تاتار شکست مرگ هم در نفسم گم شد و هنگامِ وداع آخرین ثانیه‌هایم، کمرِ دار شکست دود ...

ادامه مطلب »

هرزگی قلم بعد از نخوردن آرامش بخش

#هوالحفیظ امروز آرامش‌بخش‌هایم را نخوردم و شاید به همین دلیل می‌خواهم بر خلاف گذشته از نگاهی دیگر و از باب شکرگزاری رسته‌ی شغلی‌ام را تحلیل کنم: من تازگی و شاید کمی دیر به این نتیجه رسیدم که هر روز باید خدا را شکرگزار باشم: به این دلیل که: به لطف خدا و به واسطه‌ی دوستان در سمتی مشغولم که دوستش ...

ادامه مطلب »

هم رنگ کویر

هم‌رنگِ کویر و در غمِ بارانم دل‌مرده شبیهِ آبِ آبادانم یک جرعه‌ غزل، به دست من بسپارید من راهیِ سرزمینِ خوزستانم محمدعلی عربنژاد_عاکف

ادامه مطلب »

فلوکستین بیست لطف دوستان و ۲۰ خرداد

هوالرفیق اگر به آخرین پست بنده در اینستا مراجعه کنید عکس و متن حاکی از آن است که از چندی قبل به دلایلی منجمله پیگیری برای چاپ فلوکستین بیست ، در فضای مجازی آنچنان حضور و فعالیتی نداشتم و امشب که طبق عادت هرشبه خواستم دقایقی به برخی کانال‌های خبری وادبی و صفحات اینستا سری بزنم متوجه محبت فراوان دوستان ...

ادامه مطلب »
bigtheme