مصرع “آب با خود میبرد خاکستر ققنوس را” عنوان اصلی صفحهی نخست این هفتهی نشریهی ذوالفقار کرمان : مرگ اقیانوس عنوان غزل چند روز قبل بنده در سوگ دریادلان نفتکش سانچی بود که اینهفته، عنوان اصلی صفحه نخست هفته نامه ذوالفقار کرمان شد. همچنین ستون یک سبد احساس نشریه، به متن کامل این غزل به همراه تعدادی از سرودههای شاعران ...
ادامه مطلب »آرشیو برچسب: شعر عاکف
مرگ اقیانوس
تقدیم به جانباختگان حادثه نفتکش سانچی: شهر، تاریک است؛ پُر کن مخزنِ فانوس را دور کن از راه، این خاموشیِ منحوس را ای قلم! یاری بفرما در شبستانِ سکوت تا بریزم روی کاغذ، دردِ ناملموس را خوابِ دریا غرقِ آشوب است؛ آیا میشود تا فرو ریزد به ساحل آتشِ کابوس را؟ داغدارِ مرگِ ماهیهای دریایم، عجیب پاک کن از چشمِ ...
ادامه مطلب »ارتش عشق
زلزله رقصکنان آمد و دیوار شکست تکیه دادم به دلم، هیبتِ آوار شکست رفتی و خاطرهها ماند و من و شورِ غزل ودل از غصهی این حادثه سرشار شکست ارتشِ عشق به جنگِ دل من آمده بود بغضِ یک شهر در این حملهی تاتار شکست مرگ هم در نفسم گم شد و هنگامِ وداع آخرین ثانیههایم، کمرِ دار شکست دود ...
ادامه مطلب »شبی در محفل ادبی انجمن شعر دل عالم کرمان
#هوالحبیب شب سرد پاییزی و اما بسیار زیبایی در کنار اهالی قلم کرمان و انجمن شعر دل عالم با حضور گرم اساتیدی همچون آقای فردوسی خانم ابوسعیدی و دوستان بسیار عزیز اهل حال و عشق و معرفت گذشت. این رخداد مبارک، بعد از مدتی خستگی روحی و دغدغههای فراوان، بسیار تا بسیار آرامش بخش بود و حقیقتا خوش گذشت… شبی ...
ادامه مطلب »راه اندازی صفحه شخصی در توییتر
بنام حضرت دوست درود به چهارشنبه آخرین روز خرداد نودوشش بنا به پیشنهاد مهرآفرینان همراه، دوستان جان و همراهان مهربان، میتوانند از امروز در کنار همهی شبکههای مجازی، دلدادگیهای بی سرو ته بنده را در صفحهی شخصی راه اندازی شده در توییتر با نام کاربری ma_akef دنبال کنند. ارادتمند شما عاکف
ادامه مطلب »درد چاه…
چشمم ابری و وا نشد بغضم باز باران و باز غوغا شد قطرهای بر قلم چکید امشب تا که این بیتها مقفا شد درد صفین و نهروان در دل از زمانی که عدل را آورد مرد لبخندِ بی بضاعتها بر سر چاهِ گریه، تنها شد… *** …مرد، گمنام بود و تنها بود مردِ شبهای نان و خرما بود نان جو ...
ادامه مطلب »یادداشتی کم و کوتاه برای همسرم
این فقط یک زن است که میتواند ساعتها گذشته از نیمه شبی، وقتی به هر دلیلی بیخوابی به سرش زده باشد برای او که دوستش دارد و خواب رفتهاست عکسنوشته و پست بگذارد و زودتر از همه مثلا تولدش را تبریک بگوید. این تعریف یک زن است یک زن عاشق و این کار مردانه فقط از یک زن بر میآید. ...
ادامه مطلب »امروز جمعه به وقت مادر
در میان انبوه سبزههای خرداد و در آخرین روز ماه شعبان همراه با خستگیهای پیشانی مادرم از باغ پدری برگشتم از وسط شبدرها، از همانجایی که ردی پر رنگ از زحمت پدر هست و دست و دلبازیهای #مادر را به رخ میکشد. الان دقیقا از همان لحظههاییست که بین نوشتن و ننوشتن یک چیزهایی تردید دارم. بگذریم فعلا رمضان در ...
ادامه مطلب »اسم آزادی
دلم گرفته چنان از هوای این وادی که خط کشیده دلم دور اسم آزادی خدا گواست در این شهر، یک مسلمان نیست به کفر دلخوشم و آرمان الحادی غریب ماندهام؛ ای مرگ! پس بیا دیگر مرا ببر به همان سرزمین اجدادی شدم غریب غزلها درست وقتی که تو در میان قوافی، غریب رخ دادی ندیدمت؛ تو نبودی کنار من هرگز ...
ادامه مطلب »کبیسه ترین سال…
آخرین پنجشنبه سال۹۵ بعنوان تلخ ترین سال دههی اخیر و فقدان آنانکه اغلب آسمانی شدنشان هنوز در باور نمیگنجد با بیتهای دست و پا شکستهی یک غزل ناتمام و بغض آلود همراه است: دارد کتاب خاطره شیرازه میشود این سال تلخ، بی تو پر آوازه میشود در این مسیر درد کجا چیز دیگری با کوه غصه هام هم اندازه میشود؟ ...
ادامه مطلب »گرم آغوش تو…
عشق روز ازلم بودی و من بودم و تو قصه ی مستدلم بودی و من بودم وتو نام پر معنی تو وردِ زبانم شد و هی شعر و ضربالمثلم بودی و من بودم و تو میشدم از اثر قافیهی چشم تو مست بیتهای غزلم بودی و من بودم و تو نیش داغیِّ لبت معجزه میکرد عزیز! شهد نابِ عسلم بودی ...
ادامه مطلب »