یاران بی وفا، همه پیمان گسسته اند
حق نمک کجاست؟؟ که حرمت شکسته اند
عاقل، نشسته در غم فردای روزگار
خوش باد عاشقان، که از این خواب جسته اند
بم را به دفتر غزلیات برده ام
انگار نخل ها هم از آوار خسته اند
در پای خوشه خوشه رطب های خنده ات
خرما فروش ها همگی شرط بسته اند
حق با تو بود؛ قافیه ی بیت های من
از جنسِ آشنای همان دار و دسته اند
برگرد و شاعری مرا حرکتی ببخش
یک عمر واژه هام به پایت نشسته اند
حالا بیا بخاطر عاکف بخند باز
وقتی که دوستان همه پیمان گسسته اند…
م.ع(عاکف)
۱۸ آبان- شهرستان بم…