آرشیو برچسب: یادداشت های عاکف

سینه ام مجروح اما مالامال از لطف دوستان…

درود به همه‌ی آنها که هستند؛ آنقدر سینه‌ی مجروحم، مالامال از لطف بی‌اندازه‌ی دوستان است  که هیچ واژه‌ای برای تشکر و قدردانی پیدا نمی‌کنم. پدربزرگم رفت و من که بهت زده‌ی این اتفاقم؛ به‌ گونه‌ای مورد عطوفت دوستان عزیز هستم که نمی‌دانم با کدام عبارت از مهربانی آنها تشکر کنم. همه‌ی آنها که نگذاشتند چهاردهم تیر‌ماه امسال در درد جدایی ...

ادامه مطلب »

خطاب به زاهد پاکیزه سرشت

بنام خداوند جان آفرین بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم روز قلم در پیش است و شنیدم و دیدم که یک شیخ تهرانی در شب قدر ماه رمضان بخشی از افاضات منبر ...

ادامه مطلب »

راه اندازی صفحه شخصی در توییتر

بنام حضرت دوست درود به چهارشنبه آخرین روز خرداد نودوشش بنا به پیشنهاد مهرآفرینان همراه، دوستان جان و همراهان مهربان، می‌توانند از امروز در کنار همه‌ی شبکه‌های مجازی، دلدادگی‌های بی سرو ته بنده را در صفحه‌ی شخصی راه اندازی شده در توییتر با نام کاربری ma_akef دنبال کنند. ارادتمند شما عاکف    

ادامه مطلب »

تسلیت

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم به آن امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم دوست گرانقدر و برادر عزیزم مداح و ذاکر اهلبیت علیهم السلام جناب آقای حاج علی کدخدایی بر خود لازم می‌دانم ضایعه‌ی درگذشت پدر بزرگوارتان، پیر ...

ادامه مطلب »

امروز جمعه به وقت مادر

در میان انبوه سبزه‌های خرداد و در آخرین روز ماه شعبان همراه با خستگی‌های پیشانی مادرم از باغ پدری برگشتم از وسط شبدرها، از همانجایی که ردی پر رنگ از زحمت پدر هست و دست و دلبازی‌های #مادر را به رخ می‌کشد. الان دقیقا از همان لحظه‌هاییست که بین نوشتن و ننوشتن یک چیزهایی تردید دارم. بگذریم فعلا رمضان در ...

ادامه مطلب »

خرداد در خیابان مدیریت:

امسال خرداد را متفاوت شروع کردم. عصر امروز درست یکی دو روز بعد از انتخابات خیلی اتفاقی در خیابان‌های پایین شهر کرمان پرسه می‌زدم که به صحنه‌ای متفاوت برخورد کردم وسط چمن‌های پارک تفریحی در حوالی خیابان #مدیریت کرمان شخصی که خود را پهلوان معرفی می‌کرد زنجیر‌های محکمی را به بازو بسته بود و آمده بود که با زور بازویش ...

ادامه مطلب »

هوالحی

جاری بمان ای چشمه سار کهنه‌ی دوران! تو آشنای دور دست شهر دل‌هایی خدا را با تمام وجود شاکرم که پس از چندی دومرتبه شاهد جاری شدن آب زلال از قنات شهرم خانوک هستم. بی اغراق، حیات گیاهان و باغستان‌ها و سرزندگی مردمان و رمز ماندگاری و سرسبزی و طراوات این شهر پر خاطره و پرهیاهو، به جاری بودن و ...

ادامه مطلب »

لاله ی اردیبهشتی

تازگی برگِ لبانم دل به شبنم می دهد باغ دارد از تو تصویری مجسّم می دهد لاله ی اردیبهشتی غرق شوری تازه شد سهم من را باز از آغوشِ تو کم می دهد برگ سیب از گونه ی حوّاییت روییده باز عاقبت کاری به دست پورِ آدم می دهد آرزو دارم ببوسم غنچه ی لبهای دوست رو به من این ...

ادامه مطلب »

توقف در ادعا

معضل چشمگیری که امروز در میان بسیاری از افراد و گروه های جامعه شکل گرفته، معضل خطرناک و مسری شعارمحوریست؛ افرادی وجود دارند و ایده هایی  در سطح پایین، متناسب با مذاق اطرافیان و در سطح کلان و بطور گسترده تر متناسب با درخواست جامعه مطرح می کنند؛ اما در مرحله ی عمل لنگ می زنند و یا در هنگامی ...

ادامه مطلب »

برای حضرت بابا

امروز زادروز مبارک پدر بسیار عزیزم جواد عربنژاد بود. خدا به من توفیق داد با افتخار تمام و کمال، کل روز رو در خدمت بابا باشم. البته متاسفانه بدلیل اینکه به علت بیماری، کمی ناخوش احوال بودند، توفیق یار نشد بتوانم یک عکس از ۶۰سالگی‌ ایشان بگیرم. روز به روز پیر شدن پدرم را می‌بینم. پدرم ۶۰ساله شد درحالیکه این ...

ادامه مطلب »

با سال نو، نو شویم

به نام عشق سال ۹۵ از فراز و نشیب‌های خود گذشت روزهای  پرهیاهو و شب‌های پرستاره‌اش سپری شد سیصد و شصت واندی اتفاق رقم خورد و هم اکنون این سال پرخاطره با تلخ و شیرینی خاطراتش و با همه‌ی کبیسه‌ بودنش رو به پایان است. عزیزان فراوانی را در این سال مرگبار، از دست دادیم و داغ‌های بسیار دیدیم. در ...

ادامه مطلب »
bigtheme