خاطرات

شاید به آبروی شما

هوالشهید بد نیست به بهانه‌ی هفته دفاع مقدس این قطعه از جنگ که نگاه دیگری به یک رزمنده دارد، برگرفته از یادداشت‌های پدرم درباره‌ی یک هم‌رزم و همکار را با هم بخوانیم شهید مسعود مستقيمی از همکاران قدیم من در استانداری کرمان بود و مسئوليتي در حوزه استاندار وقت داشت؛ ضمنا از طرف رئیس دفتر استاندار وقت، اجازه داشت برخي ...

ادامه مطلب »

خاطره- روز شهریار

#هوالرفیق هر سال #بیست_و_هفتم_شهریور در کنار مناسبتی که برایش تعریف شده و به نام #استاد_شهریار نامیده می‌شود و در کنار همه هیاهوهایی که بعضا اعتراض به نامگذاری چنین روزی هست و یا گرامیداشت‌های برگزار شده برای #شهریار ، بدور از همه‌ی حواشی که هست بیش از همه، یک چیز برایم تداعی می‌شود و آن هم ورود رسمی من به فضای ...

ادامه مطلب »

روی صندلی بیمارستان

#هوالبصیر در زدم کسی باز نکرد تلفن کردم و کسی جواب نداد آیفون بالا و پایین و چپ و راست… خبری نبود پلاستیک حاوی دلستر و کیک‌ها به انگشت اشاره‌ام آونگ شده بود… کمی ایستادم و دوباره برگشتم به سوپر مارکت یک لیوان گرفتم و نشستم روی صندلی فست فودی کناری کمی کیک و دلستر و کمی تا قسمتی فضای ...

ادامه مطلب »

سه روز زندگی در پایتخت

هوالعادل حکایت سه روز اخیر و زندگی سه‌روزه در پایتخت به بهانه‌ی شرکت در همایش بین‌المللی tod به منظور توسعه مبتنی بر حمل و نقل همگانی، حکایت تلخ و شیرینی بود. توسعه مبتنی بر حمل و نقل عمومی(TOD) یکی از الگوهای مدرن جهان در رابطه با توسعه‌ی شهریست که بر محوریت حمل‌و‌نقل همگانی استوار است و شامل بسیاری از ویژگی‌های ...

ادامه مطلب »

شبی در محفل ادبی انجمن شعر دل عالم کرمان

#هوالحبیب شب سرد پاییزی و اما بسیار زیبایی در کنار اهالی قلم کرمان و انجمن شعر دل عالم با حضور گرم  اساتیدی همچون آقای فردوسی خانم ابوسعیدی و دوستان بسیار عزیز اهل حال و عشق و معرفت گذشت. این رخ‌داد مبارک، بعد از مدتی خستگی روحی و دغدغه‌های فراوان، بسیار تا بسیار آرامش بخش بود و حقیقتا خوش گذشت… شبی ...

ادامه مطلب »

یک ساعت با استاد مودب: بخاطر امام حسین هیچ وقت با خیزران ننوشتم.

بنام خدای عشق …شب، چند بیت شعر با اشاره ای یا به قول امروزی ها تضمین به غزلی از لسان‌الغیب حضرت حافظ نوشتم: «بلبلی برگ گلی خوشرنگ» را گم کرده باز «واندر آن برگ و نوا» گلهای باغ افسرده است… …فردای آنشب، بر اثر یک اتفاق کاملا غیرمنتظره و غیرمترقبه، برای دیدار منحصربفرد، راهی منزل شخصیِ استاد مودب شدیم… استاد ...

ادامه مطلب »

صفای پیرمرد یزدی و لذت سفرهای نوروزی

بنام حضرت دوست در سفرهای نوروزی امسال در گذر از همه ی آنچه که گذشت امروز نگاهی انداختم به چند روز گذشته و دیدم در کنار همه اتفاقات زیبا مثل قدم زدن در کویر میان راه، عکس گرفت در میان سبزه ها، نخوردن غذای گرانقیمت باغ مشیر الممالک، غزلسرایی های لب دریای گاهی آرام و گاهی طوفانی، سردی برف کوهستان ...

ادامه مطلب »

روز شهریار، اینبار با تاخیر

شهریور سال ۸۸ بود دقیقا ۲۷ شهریور، در سالروز وفات استاد بزرگ «شهریار تبریزی» و روز شعر و ادب فارسی اولین مطلب بر روی سایت عاکف کرمانی یا همان پایگاه اطلاع رسانی محمدعلی عرب نژاد در فضای مجازی منتشر شد. با تعداد دو نفر بازدید کننده: خودم و مهندس کرباسی طراح سایت. درست همان سالی که مدرک مهندسی اخذ شد ...

ادامه مطلب »

در کنار غواصان با محمود رجبعلی پور

 ۱۷دیماه ۹۴ساعت شش و نیم عصر بود به دلم زد با خانواده برویم مراسم وادع با پیکرهای مطهر شهدای غواص. نزدیک مصلای امام علی سوسوی یک بنر، خبر از ایستگاه صلواتی می داد. به دخترم گفتم: «بابا! بریم شربت بخوریم» نزدیک که شدیم دیدم با خط درشت نوشته: «ایستگاه صلواتی» و کمی ریزتر سمت چپ پایین بنر: «قرارگاه دانشجوی شهید ...

ادامه مطلب »

انتشار چهار خاطره از خاطرات جواد عرب نژاد در کتاب «ره یافتگان کوی یار»:

جلد دوم «کتاب ره یافتگان کوی یار» با تالیف خانم «وجیهه ده شیخی»(۱) صبح اربعین امسال در مراسم یادواره شهدای شهر خانوک(۲) رونمایی شد. این کتاب ششصد صفحه ای که به همت شهرداری خانوک و زرند و تلاش عده ای از ایثارگران شهر خانوک تهیه و تدوین شده است، شامل زندگینامه، وصیتنامه، خاطرات و معرفی ابعاد شخصیتی شهدای خانوک میباشد. ...

ادامه مطلب »

بیاد آن روزها

مدتیست وقتی ماه مهر نزدیک‌ میشود یاد روزهای پر رمرز و رازی می افتم که متاسفانه تکرار شدنی نیست. لذت منحصر بفردِ خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب، بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ صبح لذت اینکه در به در دنبال یکی می گشتیم کتاب های نوی اول سال را جلد کند! عادت همیشگی ام این بود داخل کلاس که غالباً ...

ادامه مطلب »
bigtheme