حرفم را می زنم(یادداشتی برای وقایع اخیر)

هوالمنصف

دوستی امروز به من گفت تو چطور شاعر و اهل قلمی هستی که از وقایع اخیر چیزی نمی‌نویسی؟ ترجیح داده بودم در میان داد و دودها خفه‌خون بگیرم. ولی نمی‌دانم چه شد که نوشتم و شد این:
من نه طرفدار بدون قید سپاهم و سپاهی‌ام و نه مخالف مطلق دولت و دولتی‌ها. الحمدلله نه اصولگرایی بلدم و نه اصلاح‌طلب بوده‌ام نه حزب‌اللهی‌ام نه اپوزیسیون. خیلی وقت‌ها از اینجا رانده و از آنجا مانده‌ام. اما همواره خدا را شاکرم که زیر بیرقی جز بیرق امام‌حسین سینه نزده‌ام. با تمامی موقعیت‌ها و رفقایی که که در مناصب بالای کشوری و لشکری داشته‌ و دارم فعلا نه پست و منصب دولتی و حکومتی دارم و نه به دنبالش بوده‌ام. از دنیای سیاست چیزی می‌دانم که علی علیه‌السلام به من آموخت:
“لولا التّقی لکنت ادهی العرب”
از تمام سیاست فقط دیانتش را می‌شناسم. سر سفره‌ای نان خورده‌ام که حداقل چیزی که به من آموخته‌است انصاف است.
نمی‌توانم ایرانی باشم و از جانباختن نخبگان و انسان‌ها و هم‌میهنانم آن‌هم به تعبیر عده‌ای در یک گل به خودی، ناراحت نباشم. نمی‌توانم همان‌کسی باشم که در غم از دست دادن سرداری غرورآفرین، رستم‌صفت، آزاده و کاریزما مانند سلیمانی پست بگذارم که سه‌مرتبه قسم جلاله خورد و عاقبت بخیری را در گرو دفاع از این کیان برشمرد و هم‌اکنون خبط و خطای یک ناشی، نفوذی یا هرچه را به پای همه و همه چیز بگذارم. آن سپاهی که این خطا را کرده یا نابلد بوده و یا نابخرد و یا نهایتا نفوذی حسابش با قانون و کرام‌الکاتبین است.
به عقیده‌ی من تواضع و فروتنی و قبول اشتباه و پذیرفتن عواقب یک اشتباه و تبعات آن از سوی یک مسوول، به مراتب بهتر از دروغ و خدعه و ریشخند به مردم داغدار است. داغ عزیزانی را که از دست دادیم هیچ چیزی آرام نمی‌کند اما همینکه دروغ نگوییم و آن را گردن این و آن نیندازیم، خود کمی از آلام ملت داغدیده را کاهش خواهد داد. حالم از آن قیافه‌ی نحس و لجن آن مسوولی که چندین روز با دروغ و سرپوش نهادن بر یک اشتباه بزرگ، قصد فریب مردم را می‌کند به‌هم می‌خورد و به عنوان یک شهروند تقاضای اشد برخورد قضایی را برایش دارم اگر حقی بر گردن این نظام دارم از خطای انسانی که این فاجعه را به بار آورد هم نخواهم گذشت و اما دست آن مسوولی که با رنگ پریده و زبان خشکیده در دهان، در مقابل این رخ‌داد بسیار تلخ، برای خود طلب مرگ می‌کند و همه چیز را با جان می‌پذیرد، می‌بوسم. حالا این‌ آقایان از هر جنسی و هر نهاد و ارگانی می‌خواهند باشند، لباس سپاه بر تن داشته باشد یا لباس روحانیت و یا کت و شلوار دیپلمات و…
من یک ایرانی‌ام و نژاد و خوی آریایی من از حق خود و ملتم نخواهد گذشت و اما هرگز، به اسم روشنفکری، شاعری، منتقد، اهل هنر و یا هر تعبیری از این جنس، آب به آسیاب دشمن نمی‌ریزم.
وطن‌فروشی و دشمن‌مداری و در مقابل آن پاچه‌خواری و چاپلوسی را به اهلش سپردم و حرف دلم را نوشتم. لازم می‌دانم برای کسانی که پاسخی برای یادداشتم دارند، پیشاپیش عرض کنم که: تایید، تحقیر، فحش، سکوت، فریاد و یا تحسین‌های ذیل این یادداشت، برایم پشیزی نمی‌ارزد.
بعید نیست انصافم را اینگونه تعبیر کنند که یکی به نعل زدم و یکی به میخ. بگذار بگویند؛ نه تا بحال از شاخ و شانه‌ی کسی ترسیدم و نه تشویق و تحسینی مرا از مسیرم دور ساخته و نه تحقیر و تمسخری برایم مهم بوده‌است.
حرفم را می‌زنم و می‌خواهم یک اهل قلم آزاده باشم تا یک سرسپرده‌ی جیره‌خور.
یک کلام ختم کلام
نفرین به دروغگویان
و درود به صریح‌گویان صادق.

#محمدعلی_عرب_نژاد
دی ماه سیاه ۹۸

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...