قهر فرات

آمدم تا وسط هلهله‌ی شهر فرات
غسل دادم قلمم را به دلِ نهر فرات؟!
«دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود»
مشک بردوش و دوچشمش غزلِ قهر فرات

مشک بر دوش شد و پُر زِ می نابش کرد
عطشِ عشق، در این میکده بی‌تابش کرد

چشم‌ها خیره به این سوره‌ی احساس شده
داس‌ها تشنه‌ی خون بدن یاس شده
آب در مُشت و لبان تشنه و دریا محوِ
غیرت و عشق و وفاداری عباس شده

آمده باز رجز خواند و غوغا بکند
راز، با دلبرِ خود بر لب دریا بکند

آمده مست شود؛ عشق به تصویر کشد
خطِّ بطلان به روی لشکر تزویر کشد
ادب اینجاست ولی دیده‌ی او پرخون است
یک نفر آید و از چشمِ ادب تیر کشد

دستش افتاد ولی نخل، تماشایی شد
شاعر! از عشق بگو؛ وقت غزل زایی شد

علم افتاده و یک قافله، بی دست شده
شرم دارد که در این معرکه پابست شده
ساقیِ عشق و ادب را لب دریا دیدم
پیش‌تر از همه، انگار خودش مست شده

مست‌تر از همگان، رقص‌کنان می آید
از لب بحر جنون دُرِّ گران می آید

#محمدعلی_عربنژاد_عاکف

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
x

شاید بپسندید

مسمومیت دانش‌آموزان

#هوالعزیز گاهی بر سر برخی مسائل اجتماعی و یا حتی اعتقادی با دخترم اختلاف‌نظرهای جدی دارم و برخی مواقع این اختلاف نظرها به بحث‌های جدی کشیده می‌شود و بعضا جدال‌مان بشدت بالا می گیرد، با اینکه برایم آینده و اندیشه‌ی دخترم، خیلی ...

چه کسی جاسوس است؟

چه کسی جاسوس است؟! بدون مقدمه اینکه به‌جای یک عقیق دو عدد به انگشتانش دارد؛ به‌جای یک اثر ، سه اثر سجده بر پیشانی دارد؛ یقه‌ی پیراهنش را هم تا آخر بسته است؛ ته ریش هم دارد؛ حرف هم که می‌زند انگار دکترای ...

تقدیم به مهر

🖤تقدیم به مهر: زمانِ رعد و برق خطبه‌اش، هنگام طوفانش زمین می‌لرزد از آرایه‌های قهرِ پنهانش مدد کن ای قلم! امشب که بی‌پروا زدم دل را به اقیانوس مواجی که پیدا نیست پایانش کتابی مملوِ از فضل است و باید عالَمی عالِم ...